10/08/2003
ارنستو چه گوارا ازنگاه پدرش: پس ازآن که ارنستو رهسپار و نزوئلا شد روزی داشتم بایکی ازخواهرهایم ناهارمی خوردم.دوستش پدر"کوچتی" هم بود، کشیشی که به خاطرافکارآزادیخواهانه اش درآرژانتین معروف بود.بخشی ازسفرارنستو وگرانادو درجنگل های آمازون وکارهای شان دراردوگاه جذامیان سان پابلو را برای شان تعریف کردم.پدرکوچتی بادقت به حرف هایم درباره ی زندگی توان فرسای جذامیان گوش داد وگفت"دوست عزیز به گمانم بتوانم برای هم نوعان ام ازخودگذشتگی هایی بکنم اما اطمینان دارم که شب وروززندگی کردن با جذامیان ،آن هم درمناطق آلوده ی حاره کارمن نیست.ازمن برنمی آید.باید به انسان دوستی وشرافت پسرت ودوستش آفرین گفت.چنین کاری به چیزی فراترازشجاعت نیازدارد.اراده ای پولادین وروح وجانی سرشارازعاطفه ومهربانی لازم است.پسرت دست به کارهای بزرگی خواهدزد."
امروزسالگرد مرگ چه گوارا است.يادش سبز.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا