10/27/2003
انقلاب اکتبر:کسي منکر آن نيست که درسال ۱۹۱۷ انقلابي درروسيه رخ داده است اما اين انقلاب سوسياليستي نبود.انقلاب سوسياليستي شرايطي لازم دارد که عبارتند از:
(۱) صنعت وکشاورزي پيشرفته
(۲)اکثريت داشتن طبقه ي کارگر(کساني که درقبال مزد توان جسمي خودرامي فروشد)
درروسيه هيچ کدام ازاين ها وجودنداشت.روسيه نه صنعت پيشرفته اي داشت نه کشاورزي پيشرفته اي.اکثريت جمعيت روسيه را نيز دهقانان تشکيل مي دادندکه درپي رها ساختن زمين ها ازدست اشراف وبهره برداري ازآن بودند.انقلاب روسيه تزاريسم،اشراف وبازوي عقيدتي تزاريسم يعني كليساي ارتودكس روسيه را سرنگون كردوازاين لحاظ شباهت بسياري به انقلاب فرانسه(1789-1793) داردكه ماركس آن را «انقلاب بورژوايي » ناميده است.شايدنتوان همين عنوان رابه طورکامل براي انقلاب روسيه نيز به کارگرفت زيرا بورژوازي روسيه برخلاف بورژوازي فرانسه خيلي ضعيف بود وبيش ازحد سردرآخور حکومت تزاري داشت.به همين دليل بودکه گروه ديگري دست به کارشدندکه همان روشنفکران روسيه باشند.بلشويک ها نيز درواقع شاخه ي انقلابي وضدتزاري همين گروه بودند.بلشويک ها درنوامبر۱۹۱۷ طي حرکتي که دست کمي ازکودتا نداشت قدرت را ازساير روشنفکران انقلابي ضدتزار گرفتند.درچنين شرايطي رفتن بلشويک ها به سوي ديکتاتوري تنها راه فراروي شان بود.درروسيه ي عقب مانده شرايط اقتصادي براي پاگرفتن سوسياليسم فراهم نبودبنابراين بلشويک ها چاره اي نداشتندراه رشدسرمايه داري (يا به قول لنين سرمايه داري دولتي )را درپيش گيرندوآن را ديکتاتوري پرولتاريا(متاسفانه باز هم به قول لنين) بنامند.انقلاب روسيه هيچ ربطي به سوسياليسم ومارکس ندارد وتنها راه را براي رشد سرمايه داري بازکرد راهي که رژيم واپسگراي تزاري سد کرده بود.درست همان کاري که انقلاب فرانسه کرد.
مارکس مي گويد سوسياليسم يعني«لغو نظام دست مزدي» درحالي که لنين گفته است:«واقعيت ها بيان گر آن است که براي ما سرمايه داري دولتي يعني گامي به جلو»
بلشويک ها اراده باوري را جانشين کنش آگاهانه ي طبقه ي کارگرکردندوحزب را تاحد گروه کوچکي از توطئه گران تقليل دادند.معتقد بودند که آگاهي را بايد ازبيرون وارد طبقه ي کارگر کرددرحالي که مارکس معتقد بود اراده ي هيچ حزبي نمي تواند جانشين آگاهي طبقاتي شود.نظريه ي لنين درباره حزب تراز نوين فجايع بسيار به بار آوردکه کمترين شان عبارتند از:انکارخشونت بار حقوق ساير احزاب کارگري واحزاب بورژوايي، تعطيل فعاليت تمام گروه هاي سياسي درروسيه، سرکوب مخالفان ورژيم پليسي.
درحالي که مارکس هوادار تعدد احزاب کارگري(دمکراسي کارگري) ومعتقد به ضرورت وجود گرايش هاي گوناگون درون حزب ها ورعايت دمکراسي درون حزبي بود.


0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا