
نازنین برادرم، یادگار خوب مادرم
این سطرها را که می نویسم در یک چشم اشک دارم و در یک چشم خون. حتماً می پرسی چه شده که من این طور ضجه می زنم. اما پیش از اینکه بگویم ترا به جان امام زمان قسم می دهم که کار و زندگیت را ول کن و به این جهاد مقدس بپیوند. آخر ما عمری با آبرو در این مملکت زندگی کردیم. حالا فکرش را بکن روزی خدای ناکرده، زبونم لال، روم به دیوار برادرزاده های نازنین من ... نه حتا اسمشم نمی تونم بیارم. خدا اون روزو نیاره. خدا منو زیر خروارها خاک دفن کنه که چنین روزی را نبینم.
ترا به حقِّ شیری که با هم خوردیم قسم می دهم که این را جدی بگیر. آخه کم آدمی این را ننوشته. طرف "خبرنگار و نويسندهي روزنامههاي اعتماد ملي، همميهن، شرق، جامجم، ايران، مجلهي دانشمند، دانش و كامپيوتر، اعتماد، کارگزاران، سرمایه و واشنگتن پست" بوده است. بیش از 1500 مقاله در روزنامه های محلی و سراسری چاپ کرده است. یا ارحم الراحمین یا غیاث المستغیثین خواهرزاده های نازنینم را سپردم به دست تو.
درنگ جایز نیست: جهاد مجازی را آغاز کنیم
بسم ا... الرحمن الرحیم / والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلاً و انا... لمع المحسنین
متاسفانه اینروزها اتفاقاتی در وبلاگستان و به تبع آن در سطح جامعه در حال تکوین است که اگر از همین نقطهی شروع جلویش را نگیریم و صدا را در نطفه خفه نسازیم، یک فاجعهی فرهنگی و انسانی قریبالوقوع روی خواهد داد که هیچگونه جبران نمیشود.
از همین رو، یک پیشنهاد بسیار جدی به اهالی فکر و برادران متعهدم دارم و آن نیز برخورد قاطعانه با وبلاگهایی است که با سرعت فراوانی این روزها مشغول گسترش هرزهنگاری در وبلاگها و سایتها هستند و منجر به اشاعهی ناروای ضداخلاقیات و زیر پا گذاشته شدن اصول انسانی میگردند.
کمبودهای روحی ناشی از برتافتن بیتوجهی و قرار گرفتن در محاق بیخبری، بسیاری از بلاگرهای پرمدعای ایرانی که از قضا بسیار محبوب هستند را وادار کرده تا با دست زدن به حملات انتحاری فرهنگی، به سمت مرزهای اخلاقی و انسانی حمله کنند و شرافت را به معنای واقعی زیر پا له کنند.
به کار بردن بیپروا و مداوم الفاظ رکیک و غیراخلاقی، مطرح کردن بیمارگونهی مسایل جنسی، تبلیغ روابط نامشروع و حمایت از اقلیتهای همجنـسبـاز به عنوان افرادی بیگناه همانند سایر افراد جامعه، پروژهی تقریباً جدیدی است که روشنفکر نماهای وابسته به انجمنهای فمینیستی و صهیونیستی در پیش گرفتهاند تا به قیمت از بین بردن همهی هنجارها و ارزشهای جامعه، خود را دگراندیش و متفاوت جلوه دهند.
در این میان کم نیستند زنان برجعاجنشینی که در پی شکستهای عاطفی، طلاق و جدایی، از کشور خارج شدند و در سواحل کالیفرنیا و بالای شهر اونتاریو مرفهانه سکنی گزیدهاند و از سرمستی کسب درآمدهای نامشروع از راه مشاغل جنسی و کالا قرار دادن خود، تجربههاشان را برای آگاهی همگان با همهی جزییات بازگو میکنند و حقا که این گمراهان و شیاطین زمانه، چه قدر واژگان را حقیر و کمارزش میسازند...
به هر حال، من گمان میکنم آرزوی دستنیافتنی اینکه عدهیی چنین بدذاتان و بدگوهرانی را روشنفکر و پیشرو خطاب کند، آنان را به درههایی خواهد کشاند که بیرون آمدن از آنها هرگز ممکن نخواهد شد.
فاز اول فریاد زدن خویش به عنوان روشنفکر و پیشتاز، سرودن اشعار دو کلمهیی و نوشتن داستانهای یکسطری و ساخت مجسمههایی بود که باید آنها را کُپّّه گِل دانست!
در مرحلهی دوم، تبلیغ پوچگرایی و نهیلیسم و سخن راندن از خودکشی، اعتیاد و افسردگی چارهی پوشاندن این عقده شد و هماکنون هم پس از اینکه بایکوت عظیم و همگانی مردم روی نمایاند، پناه آوردن به ترویج بیبند و باری جنسـی و دم زدن از حقوق همجنـسبازان و اراذل و اوباش در دستور کار قرار گرفته است.
به هر حال، تبلیغ کردن اندیشههای فمینیستی که اینروزها آن را با انواع کمبودها و شکستهای عاطفی، روحی، شخصیتی و خلاءهای اخلاقی میتوان مترادف دانست، به ویژه که با هواخواهی از گروههای منحرف و مجرمی به نام همـجـنس بازان همراه شده، لجامگسیختگی اخلاقی و لکهدار شدن ارزش و نام انسان را به همراه دارد که اگر هر چه سریعتر برخوردی قاطع و انقلابی با آنان صورت ندهیم و مصداق بارز جهاد و مبارزه با فساد را به اجرا نگذاریم، این جماعت را تا آنجا گستاخ خواهد کرد که قابل تصور نیست...
اما یک نکتهی مهم، قابل توجه برادرانم:
این جماعت، آنقدر گستاخ و آشوبگر هستند که زبان موعظه و پند را متوجه نشوند. آنها امروزه آنچنان پر آب و تاب از حقوق اقلیتهای تازه به راه افتادهی همجنسبـازان حمایت میکنند و موضوع را به حقوق بشر و سازمانهای جهانی ارتباط میدهند که شما تصور میکنید چنین اوباشگریهایی حقیقتاً یک واقعیت تاریخی است و ریشه در گذشته دارد!
فارغ از اینکه چنین گونهی تازهتاسیسی از هـوس رانی غیرانسانی حاصل رفاهزدگی بیش از حد و عدم وجود دردهای اقتصادی، فرهنگی، مالی و اجتماعی است.
امروزه در جامعه، دانشگاه هست، رفاه اقتصادی هست، آزادی هست، سرمایه هست، حساب بانکی پر از پول پدرجان هست، تویوتا و هیوندا هست، سوییچ پژو 206 برای گشت دور شهر هست، آیس پک و پیتزا و کافه گلاسه هست، سینما و ماهواره و اینترنت هست، گوشی یک میلیون تومانی و سیمکارتهای پرتعداد هست، در کنارش یک لذت حیوانـی دستساخته هم باشد، چه اشکالی دارد؟
چندی پیش در جایی به نقل رسول گرامی اسلام (ص) میخواندم که ایشان هوشمندانه دوران فرارسیدن اینگونه بیبندوباریها را پیش بینی کرده و فرموده بودند (نقل به مضمون) میبینم آن روزی که مردان و زنان از یکدیگر فاصله بگیرند و زیادهرویهای قوم لوط را تکرار کنند...
به هر حال، بر هر مرد و زن مسلمانی است که در چنین دورهیی سکوت را بشکند و جهاد را از محیطهای مجازی آغاز نموده و در صورت لزوم به دنیای واقعی بکشاند.
جامعهیی که "مرفه و بیدرد" است و از فرط بیدردی خود را به غلطهی فساد و تباهی میکشاند، در مقابل هیچ نصیحت و راهنمایی انعطاف نشان نمیدهد و ناسازگاری را به حدّ اعلا رسانده، باید با جهاد بر علیه مفسدانش اصلاح کرد.