10/30/2003
این همه تنوع؟!!!:دراین ماه مبارک تکلیف دوگروه جماعت روشن است یکی گروهی که می خواهند باسرکوب معده به تعالی برسند ودیگری گمراهانی چون من که با اوساکریم لج بازی می کنند ودرماه مبارک اشتها ی شان به اژدها تبدیل می شود.اما یک گروه دیگرهم هستند که برای لاغرشدن روزه می گیرند ووگرنه به هیچ چیز اعتقادندارند.این گروه ازهمه جالب ترندیعنی ازآب هم کره می گیرند.ازخودشان بپرسی می گوینددراین ماه که آب خوش ازگلوی آدم نمی گذارندپایین برود پس بهترین فرصت است برای وزن کم کردن.این همه فرصت طلبی نوبره والله.حالا من اگرمذهبی هم بودم ازلج حضرات ماه دیگری غیر ازماه رمضان روزه می گرفتم!!!راستی گروه چهارمی هم وجود دارد.دیروز یکی شان را دیدم.مهندس پتروشیمی است.روزه می گیرد اما نمازنمی خواند!!گفتم مرد حسابی روزه که می گیری نماز هم بخوان!!گفت بابا روزه یک ماه می گیری تموم می شه می ره پی کارش اما نماز که تمومی نداره!!!گفتم بابا تو دیگه کی هستی!!!
10/29/2003
پس داستان ازاين قرار بود؟!!:ازاوسا کريم پنهان نيست ازشما چه پنهان تا همين ديروز غم شکست پرسپوليس ازاستقلال ازنهان خانه ي دل مان رخت برنبسته بود هي پيش خودمان شيش وبش مي کرديم که آخرچراپرسپوليس بايد به استقلال مي باخت که ما اين همه کلفت از آبي ها بشنويم.ما هم مانند کارشناسان ريز ودرشت ميهن آريايي اسلامي هي باخودمان مي گفتيم مگر روي کاغذ هم که شده نفرات پرسپوليس بسيارنيرومندتر از نفرات استقلال نبود؟پس چي شد؟!!تا اين که ديروز فهميدم بازهم دست غيب درکاربوده است.مي دانيد چرا پرسپوليس به استقلال باخت؟استقلالي ها قبل ازبازي با پرسپوليس نذرکرده بودندکه اگرپرسپوليس راببرند به زيارت حضرت معصومه ومسجدجمکران بروند.ديروزهم با يک دستگاه اتوبوس راهي قم وسپس جمکران شدند.علي سامره مهاجم استقلال هم به دليل گل زدن به پرسپوليس براي اداي نذرش سفر يک روزه اي کرد به مشهد.
حالا ديگر خيالم راحت شده است که استقلال به خاطر برتري فني برنده نشد.آره بابا به ازما بهتران رشوه داده بودند.اميدوارم پرسپوليسي ها براي بازي برگشت رشوه ي بالاتري به از ما بهتران بدهند!!اصلا بهتراست سراغ گنده ترهاش بروند.کربلايي مکه اي مدينه اي !!!
10/28/2003
دو نمااز ماه رمضان دراداره:ماه رمضان اداره سرشارازرويداد هاي جالب است.دونمونه اش راديروز ديدم:
(۱) يکي ازبرادران با زبان روزه وبانهايت خلوص به نمازظهرايستاده است.کجا؟درست دروسط اتاق.سجاده اي پهن کرده است وبلندبلند وباتلفظ هاي ناف جنبان به نيايش مشغول است.ناگهان تلفن همراه اش روي ميز شروع مي کند به آهنگ زدن.چه آهنگي؟ باورنمي کنيداگربگويم!!آهنگ باباکرم!!به سرجدم که هيچ وقت شادخواري اش ترک نشد سوگند که دروغ نمي گويم!!بادوگام خودش را به گوشي رساند .دکمه اي را زدوسرش را جلو برد ودوبارگفت الله اکبر !!دوباره دکمه اي را زد.گوشي را گذاشت روي ميز وبرگشت روي سجاده والهي به اميد تو!!دبرو که رفتي!!
ايستادم تا نمازش را تمام کند.گفتم«برادربه تلفن همراه که جواب دادي نمازت باطل شد!!»کاردمي زدي خونش درنمي آمد!!گفت«من که کاري نکردم ذکرالله گفتم!!» جانزدم وگفتم «ذکرالله مشکلي ندارد آن دکمه زدن هاي ات کارراخراب کرد!!» ديگرنتوانست دربرج شکيبايي مومنانه اش باقي بماندگفت«اصلا به توچه؟تو که به اين چيزها اعتقادنداري!!» گفتم«استغفرالله !!اين وصله ها به ما نمي چسبد!!» بعد هم به حال خودش گذاشتم تاازخلسه هاي بعدازنيايش فيض ببرد!!
(۲) دمدماي ساعت ده صبح يکي ازخانم هاي اداره به اتاق مان مي آيد.باسراشاره اي مي کند که به سوي اش بروم.مي گويد«ضعف کرده ام شکلاتي پکلاتي چيزي نداري؟
آب نباتي را که صبح ازبامدادک کش رفته ام تقديم مي کنم.مي پرسم «کجا مي خواي بخوريش؟» مي گويد«توالت!!» چندش ام مي شود.مي رود.پنج دقيقه ديگربرمي گردد.مي گويد«يکي ديگه نداري؟» مي گويم«نه.خوش مزه بود؟» مي گويد«نه بابا اون يکي افتاد توي عن وگه!!!»
بابک احمدي: بايد مراد ازمردم سالاري ديني را مشخص کرداگرمرادازقانون،احکام الهي ومقدس باشداين مفهوم با دمکراسي عهدروشنگري مدرن سازگارنيست.
بامدادک:گورپدردمکراسي عهدروشنگري!!بچسب به دمکراسي صدراسلام!!
10/27/2003
مزروعي(نماينده ي اصفهان):مشروعيت نظام درگرو شركت يا عدم شركت مردم درانتخابات مجلس است
بامدادك: رجب علي جان اميدتون به اوسا كريم باشه!!اونه كه مشروعيت مي ده مردم سگ كي باشن!!
انقلاب اکتبر:کسي منکر آن نيست که درسال ۱۹۱۷ انقلابي درروسيه رخ داده است اما اين انقلاب سوسياليستي نبود.انقلاب سوسياليستي شرايطي لازم دارد که عبارتند از:
(۱) صنعت وکشاورزي پيشرفته
(۲)اکثريت داشتن طبقه ي کارگر(کساني که درقبال مزد توان جسمي خودرامي فروشد)
درروسيه هيچ کدام ازاين ها وجودنداشت.روسيه نه صنعت پيشرفته اي داشت نه کشاورزي پيشرفته اي.اکثريت جمعيت روسيه را نيز دهقانان تشکيل مي دادندکه درپي رها ساختن زمين ها ازدست اشراف وبهره برداري ازآن بودند.انقلاب روسيه تزاريسم،اشراف وبازوي عقيدتي تزاريسم يعني كليساي ارتودكس روسيه را سرنگون كردوازاين لحاظ شباهت بسياري به انقلاب فرانسه(1789-1793) داردكه ماركس آن را «انقلاب بورژوايي » ناميده است.شايدنتوان همين عنوان رابه طورکامل براي انقلاب روسيه نيز به کارگرفت زيرا بورژوازي روسيه برخلاف بورژوازي فرانسه خيلي ضعيف بود وبيش ازحد سردرآخور حکومت تزاري داشت.به همين دليل بودکه گروه ديگري دست به کارشدندکه همان روشنفکران روسيه باشند.بلشويک ها نيز درواقع شاخه ي انقلابي وضدتزاري همين گروه بودند.بلشويک ها درنوامبر۱۹۱۷ طي حرکتي که دست کمي ازکودتا نداشت قدرت را ازساير روشنفکران انقلابي ضدتزار گرفتند.درچنين شرايطي رفتن بلشويک ها به سوي ديکتاتوري تنها راه فراروي شان بود.درروسيه ي عقب مانده شرايط اقتصادي براي پاگرفتن سوسياليسم فراهم نبودبنابراين بلشويک ها چاره اي نداشتندراه رشدسرمايه داري (يا به قول لنين سرمايه داري دولتي )را درپيش گيرندوآن را ديکتاتوري پرولتاريا(متاسفانه باز هم به قول لنين) بنامند.انقلاب روسيه هيچ ربطي به سوسياليسم ومارکس ندارد وتنها راه را براي رشد سرمايه داري بازکرد راهي که رژيم واپسگراي تزاري سد کرده بود.درست همان کاري که انقلاب فرانسه کرد.
مارکس مي گويد سوسياليسم يعني«لغو نظام دست مزدي» درحالي که لنين گفته است:«واقعيت ها بيان گر آن است که براي ما سرمايه داري دولتي يعني گامي به جلو»
بلشويک ها اراده باوري را جانشين کنش آگاهانه ي طبقه ي کارگرکردندوحزب را تاحد گروه کوچکي از توطئه گران تقليل دادند.معتقد بودند که آگاهي را بايد ازبيرون وارد طبقه ي کارگر کرددرحالي که مارکس معتقد بود اراده ي هيچ حزبي نمي تواند جانشين آگاهي طبقاتي شود.نظريه ي لنين درباره حزب تراز نوين فجايع بسيار به بار آوردکه کمترين شان عبارتند از:انکارخشونت بار حقوق ساير احزاب کارگري واحزاب بورژوايي، تعطيل فعاليت تمام گروه هاي سياسي درروسيه، سرکوب مخالفان ورژيم پليسي.
درحالي که مارکس هوادار تعدد احزاب کارگري(دمکراسي کارگري) ومعتقد به ضرورت وجود گرايش هاي گوناگون درون حزب ها ورعايت دمکراسي درون حزبي بود.


10/26/2003
گزارشي ازدوستي سال ديده:جمعه دوم آبان رفتيم خانه ي هنرمندان براي اجلاس انجمن حمايت ازحقوق کودکان.ساعت ۴ تا ۶ غروب.اعضاي انجمن رااگر مي شمردي(روي سينه اشان پلاکي زده بودند) به سختي از شمارانگشتان دودست فراترمي رفت اما هواداران خانم عبادي تالارگردهمايي وراهرو هاي خانه ي هنرمندان راپرکرده بودند.خانمي ،شايد رييس كنوني انجمن،خيرمقدم گفت به حاضران.خانم عبادي پيام انجمن را خواند وآقايي به نام باران!!! همراه با نواختن گيتار سه ترانه ي نو خواند:
(۱) آقايون، خانوما، واکس مي زنم
(۲) دختر گل فروش پشت چراغ قرمز
(۳) اي کاش ضامن آهو شفا مي داد

آقايي هم پيام انجمن حقوق بشر راخواند.کودکي آکاردئون نواز از خانه ي کودک شوش(همان که شب ورود عبادي به فرودگاه هم آمده بود) هنرنمايي کرد.بازهم اي الهه ي ناز وسپس سلطان قلب ها را نواخت.درپايان هم اي ايران اي مرز پرگهر رانواخت که حاضران نيز هم آوازي کردند.
شيرين عبادي ازفرصت استفاده کرد وازمردم خواست که شعار انجمن را سردهند:
« تحصيل ، کار کودکان است»
سپس خانمي نامه اي ازدختر ۱۳ ساله را براي جمع خواند:
«من سواد ندارم اما به نويسنده گفته ام هرچه را مي گويم بنويسد.من شرم دارم ازکارپدرم اما پدرم خجالت نمي کشد وهرروز ۳ مرد غريبه را برايم مي آورد.به من کمک کنيد
سپس خانم ايران باقري که سه روزاست به عضويت انجمن درآمده است سروده اي را تقديم بانوي صلح ايران کرد.دراين شعر وي را شيرزن ومردافکن خطاب کرد.همسرم که ازازدحام زياد جمعيت درآغوش من بود درگوشم گفت :«ظلم افکن نه مردافکن!!»
کودکان خانه ي ناصرخسرو هم باگروه همسراياني متشکل ازکودکان افغاني آمده بودندوگزارشي ازدست آوردهاي شان دادند.
صداي يارا(با شماره تلفن ۸۵۰۱۴۱۴ و۸۵۰۱۴۱۵) که ازدي ماه ۱۳۷۹ آغازبه کارکرده است وهمه روزه ازساعت ۹ تا ۱۷ به کودکان مشاوره ي تلفني مي دهدگزارشي ازعملکرد خود داد.
درفرصتي ديگر شيرين عبادي از کاوه گلستان يادکردوگفت او با عکس هايي که ازرنج ودرد کودکان جنوب تهران گرفت دل بي ترحم ما را به رحم آورد..بعد بلند شد وبراي اوصلوات فرستاد وسپس تقاضاي يک دقيقه سکوت کرد.
ليلي گلستان خواهرکاوه هم از شيرين عبادي تشکرکرد.مهندس توسلي همسر شيرين عبادي هم درميان جمعيت بود.هنگامي که شيرين عبادي خداحافظي مي کرد جمعيت زيادي دورخودروي شان جمع شده بود.همسرش رانندگي مي کرد.
ماه ساندويچ آمد!!درسال هاي گذشته سالن پينگ پنگ اداره پاتوق ما روزه خواران بوداما امسال انگاربايد پي جاي ديگري باشيم. کليدآن جا راازهرکسي که داشت پس گرفته اند.انگارچيزهايي بو برده اند.فردا يا پس فردا ماه رمضان مي آيد.ماه يبوست، ماه بوي گند دهان روزه گيران،ماه خريدن سكه ي بهار آزادي و ماه مونتاژ کردن ساندويچ!!!دراين ماه پردردسر اگر گذارتان به طرف هاي ميدان توپخانه بيفتدمنظره ي جالبي مي بينيد.يادم مي آيد ته لاله زار مغازه ي بود که درماه نامبارک ساندويچ کالباس مي فروخت.کرکره اش تا نيمه پايين بوداما اهل بخيه مي دانستند که داستان ازچه قرار است.مي رفتي جلو چندتا تقه مي زدي به کرکره ي فلزي و بعد که سروکله ي طرف پيدا مي شد حاجت ات را مي گفتي.طرف هم کيسه فريزري برمي داشت چند پر گوجه مي انداخت توش، پشت بندش نان ساندويچي توخالي وچندتا خيارشور وسرآخر هم چند برگ كالباس.بعدش هم مي گفت« سواركردن اش ديگه با خودت داداش!!» اين جوري خلافي مرتكب نمي شد.چون فروختن ساندويچ ممنوع است نه فروختن اجزاي ساندويچ!!
به هرحال رسيدن اين ماه را به تمامي روزه خواران تسليت مي گويم.خداوكيلي جاي ديگري را درجهان سراغ داريد كه غذا خوردن هم نوعي كنش سياسي باشد؟!!
10/25/2003
سالگرد انقلاب اكتبر: اگرقرارباشد هرآن چه راکه درجامعه اي توليد مي شود کميته ي مرکزي حزب ترازنوين بين مردم توزيع کندحتي اگربتوانداين کاررادرست انجام دهد كه نمي تواندبازهم اين مشکل پابرجا است که ابزارتوليد دراختيار توليد کنندگان قرارندارد.ابزارتوليد ازآن توليد کنندگان نيست بلکه حاکم برآن ها است.پيامد اجتناب ناپذيرچنين وضعيتي سرکوب ديگرانديشان توسط کميته ي مرکزي است.قدرت اقتصادي دردست همان کساني است که قدرت سياسي را دردست دارند.هرگونه ي نگرش مخالف سياسي واقتصادي بي رحمانه سرکوب خواهد شد.درواقع نوعي مجمع تشخيص مصلحت يا وزارت ارشاد اقتصادي، سياسي وفرهنگي پديد مي آيدو اين درست همان چيزي است كه پس ازانقلاب اكتبر درروسيه رخ دادكه هيچ ربطي به گردهمايي آزاد ومبتني بر برابري موردنظر ماركس ندارد.اين روزها سالگرد انقلاب اكتبر روسيه است كه درواقع يكي ازبزرگ ترين ضربات را به نگرش ماركسيستي واردآورد.

وزيرسابق علوم:قصدنامزدي مجلس راندارم زيرادرمجموعه شرايط فعلي کشور متاسفانه مجلس پاسخ گوي نيازهاي اصلي کشور،انتظارات مردم ودفاع ازحقوق انساني مردم نيست.
بامدادک:اين ها را برو به همپالگي هاي ات بگو اخوي جان!!!
10/22/2003
پيروزي مردم بوليوي:نام بوليوي که مي آيد بي اختيار چه گوارا به يادمان مي آيد و سيمون بوليوار.چندروزي است که بازهم خيزش مردم بوليوي نام اين کشورراسرزبان ها انداخته است، مردمي كه رييس جمهور گونزالو لوزاندا معروف به گوني را ازاريكه ي قدرت به زير كشيدند.
بوليوي داراي ذخايرعظيم گازطبيعي است ورييس جمهور سرنگون شده نيز علاقه ي فراواني به فروش گازطبيعي به ايالات متحده داشته است.بااين همه بوليوي ازجمله فقيرترين کشورهاي جهان است.بوميان بوليوي ازچندماه پيش مبارزه برضدغارت منابع گازطبيعي وفروش آن به ايالات متحده را آغازکرده اند.دولت بوليوي نيز دست به سرکوب شديد مخالفان زد که درنتيجه ي آن ۷۰ نفر کشته وهزاران نفرزخمي شدند.اگراين داستان درونزوئلا، برزيل يا کوبا رخ داده بود چه تبليغاتي که به راه نمي افتاد.به هرحال سرسختي وپايداري صدها هزارنفري که به خيابان هاي لاپاز پايتخت بوليوي ريختند سبب شد تا رييس جمهور گوني فرارکند به ميامي!!نام مکاني آشنا درجنوب ايالات متحده!!!

حجت الاسلام مجيدانصاري:هدف ما ازلايحه ي اصلاح قانون انتخابات اين است که شرايط معنوي همانند التزام به اسلام را که درحقيقت شرايط غيرکمي وغيرقابل اثبات است به نوعي «کمي» تعريف کنيم تاقابل اثبات باشد.

بامدادک: ورود کساني که کم تر از دوکيلو وسيصد گرم تقوا دارند به مجلس ممنوع!!

رييس سازمان زندان ها: تازماني که قانون جرم سياسي درمجلس تصويب نشود ما جرم سياسي نداريم ودرنتيجه زنداني سياسي هم وجودندارد.

بامدادک:آن قانون هم تا انقلاب مهدي تصويب نمي شود.مهدي بيا مهدي بيا!!!
10/21/2003
نامه ي دوست:امروز توي آزمايشگاه داشتم كار مهمي انجام مي‌دادم و تا ظهر بايد تحويل مي‌دادم كه ديويد رييسم تلفن كرد و گفت كار مهمي با من دارد گفتم سخت گرفتارم صبر كن تا ساعت ۹ صبح ،وقت استراحت . گفت مي‌آيم آزمايشگاه. آمد وگفت : ديشب پسرم از نزديك بغداد كه مقر گردانش است تلفن كرد گفتم: خوب شكر كن كه زنده است. گفت: ولي از من خواست كه سريع برايش چندين كالر ( قلاده مانند است دور گردن سگ و گربه ميبندند كه كك و شپش نگيرند ) بخرم بفرستم پسرم گفت از توي خاك و زمين عراق حشره اي سياه و كوچك مي‌جهد و مي‌رود توي تن‌شان . سربازان امريكايي به تنگ آمده اند از اين جانور. تن‌شان را مي‌گزد و همه سخت خارش گرفته اند دكتر جبهه گفته تنها چاره بستن كالر دور گردن و نزديك زير بغل و كشاله ران است . مخصوصا توي شورت سربازها پر شده از اين جانور .. به شدت خنده ام گرفته بود و داشتم غش مي‌كردم ديويد هم از خنده من مي‌خنديد . گفتم :
پس خاك عراق كك (سوبول----->گيلکي ) انداخته تو تنبان امريكايي ها ؟ ديويد گفت: حالا بي شوخي اين همه كك چطور در خاك عراق هستند و مردم با آن ها چه كار مي‌كنند گفتم: تو داستان نمرود را شنيدي حتما . گفت: نه . گفتم: در كتاب‌هاي مذهبي قديم آمده كه نمرود ادعاي خدايي داشت . ولي ناراحت بود كه يك اوسا كريمي ( بقول بامداد!! )اون بالا نشسته . تصميم گرفت با خدا بجنگد داد برج بلندي درست كردند و به
لشگريان‌اش دستور داد از بالاي برج با تير كمان به طرف آسمان شليك كنند . اوسا كريم ديد روي نمرود ]يلي زياد شده سريع سپاهي عظيم از پشه هاي كار كشته و تعليم ديده در اردوگاه‌هاي بن لادن را فرستاد سراغ نمرود و سپاهيان‌اش . اين پشه ها رفتند توي چشم و گوش و دهان آن ها و شروع كردند به نيش زدن . سپاه نمرود گروه گروه از برج مي افتادند و مي‌مردند .... حالا هم فكر مي‌كنم اوسا كريم تباني كرده با صدام و كك فرستاده در تنبان ارتش و در نتيجه به تنبان رامسفيلد و بوش ..

ديويد مي‌خنديد و فكر مي‌كرد اين قصه را خودم ساخته ام و جوكي است براي بوش
حالا مي‌خواستم از بامدادك بپرسم : فدايت شوم تو كه داناي كلي چه فكر ميكني ؟
بامدادک:ازاين اوسا کريم هرچي بگي برمي آد غيرازدورکعت نماز!!!!
10/20/2003
روزي آرام درعراق!!: گزارش‌گر سي ان ان ديشب داشت مي گفت که امروزعراق کمابيش «روز آرامي » را سپري کرد چون «فقط» پانزده حمله عليه سربازان آمريکايي صورت گرفت که «کم‌ترازمعمول» بود.جالب اين جا است که سپس همين گزارش‌گر خبرداد که دوسربازامريکايي (شش سرباز درسه روز گذشته) براثر تيراندازي مخالفان از پاي درآمدند وارتش آمريکا هم سه عراقي راازپاي درآورد.نمرديم وفهميديم آرام يعني چي!!!
معاون سياسي وزير كشور:انتخابات شورا نشان داد كه مردم مي خواهند پيام خودراباحضورنيافتن پاي صندوق هاي راي اعلام كنند
بامدادك:عجب مردم نفهمي اند!!!
10/19/2003
يکي خبرش کنه!!:چندروزپيش رويدادي پيش آمد که به اندازه ي گل حميد استيلي به امريکا، حدنصاب شکني رضازاده دروزنه برداري وقهرمان کشتي جهان شدن عليرضا دبير کون استکبارجهاني به سرکردگي امريکا راسوزاند!!نمي دونيد چي بود؟!!اي بابا دنيا را آب ببرد شما را خواب برده است.چين سفينه ي سرنشين دار به فضا فرستادوفضانورد چيني هم پس از کلي گشت وگذار درکائنات ساق وسالم به زمين برگشت.حالا ترا به خدا يکي بره اين سيدخندان را خبرکند براي اين چشم بادامي پيام تبريک بفرستد تا کون تمامي طرف داران شيرين عبادي بسوزد.بيچاره رفته مالزي دده !!گمان نکنم خبرداشته باشد!!!
من که باورم نمي شه!!:دبيرکل جبهه ي مشارکت که همان اخوي سيدخندان باشددرکنگره ي جبهه ي مشارکت کلي گردوخاک به پا کرده است وحتي به محدودسازي سفره ي آقا هم اشاره کرده است وگفته است که بالاي چشم ايشان ابرو است.اکنون بسياري مي گويند که جبهه ي مشارکت دارد مواضع اش راتندتر مي کند من هم مي گويم هرچه به انتخابات مجلس نزديک ترشويم ازاين هارت وپورت ها بيشترخواهيم شنيد.ولي بعيداست ازاين حضرات بخاري بلندشود!!مي گوييد نه نگاه کنيد به شماره ي ديروزروزنامه ي ياس نو که درواقع روزنامه ي جبهه ي مشارکت است.نطق ساختارشکنانه ي دبيرکل شان را چاپ کرده اند پر ازسه نقطه!!يعني جرات نکرده اند سخنان خودشان را هم بدون مميزي چاپ کنند!!
10/18/2003
ابوالقاسم سرحدي زاده(رييس کميسيون اجتماعي مجلس): مانيازبه ساخت بمب اتم نداريم.بمب اتم ما افکار وانديشه هاي امام بود که منفجرشدودنيارابيدارکرد
بامدادک: اه اه نمي گي البرادعي مي ده مرقد اون بيچاره رو نبش قبرکنن!!
يکي ازنويسندگان ميهن آريايي اسلامي: گرفتاري بزرگ من اين است که قبلا آثارم راخانمم ضبط وربط مي کرد.ماشين نويسي وروي کامپيوتربردن وصفحه بنديو... حالا خانمم راازدست داده ام،تنها هستم،آثارم هم دست نويس است، بايد بگردم کسي راپيدا کنم تا اين ها راحروف چيني کنم.
بامدادک: اميدوارم اون زن بيچاره طلاق گرفته باشد!!اما اين جورکه بوش مياد به رحمت ايزدي پيوسته!!
نامه:اين نامه را يكي ازهواداران ح .ك.ك برايم فرستاده است من هم چون دوست ندارم درحكومت آينده كه لاجرم ازآن رفقاي ح .ك.ك است دردادگاه خلق محاكمه شوم مي گذارم اش سينه ي امام زاده اينترنت!!پاسخي به اين نوشته نمي دهم اما توصيه مي كنم تازه ترين نوشته ي شبح را بخوانيد اين نامه راهم بخوانيد وخودتان مقايسه كنيد!!فقط دراين نامه دوتا وا‍ژه مرا كشته يعني نابودم كرده!!يكي "روشنفكران مجاز" وديگري" خودكمونيست پندار"!!!اي والله!!
عبادی گیت اپوزوسیون
به به ! به سلامتی خانوم شیرین عبادی هم جایزه صلح نوبل را هم بردند و کلکسیون جمع خوبان که کارترها و .... عضوش بودند با قدوم مبارک ایشان کامل تر شد.
کسی که با کمال وقاحت تف به مبارزات زنان در ایران می اندازد و می گوید اسلام و دموکراسی تناقضی ندارند یا اینکه سال گذشته در دانشگاه تهران آن جمله قصارشان را فرمودند: که فقه شیعه بهترین منبع برای قانون گذاری است. تنها با سر سوزنی از انصاف در کجای جنبش آزادی خواهی قرار می گیرد.
با افول اصلاح طلبان دولتی غرب صدیق و کارتل های با شرف سرمایه داری پرچم اصلاح طلبان غیر دولتی را بلند می کنند. تا جانی دوباره به بخشی از نظام جمهوری اسلامی بدهند. آنها معجونی را برگزیده اند که هم به اندازه کافی مسلمان و هم به اندازه کافی ایرانی است. خانوم شیرین عبادی هنوز رویای اسلام پاستوریزه را در سر دارد. شیرین عزیز ذوالفقار علی که الحق نمونه بارز منطق و عطوفت آریایی اسلامی است را یک باره فراموش می کند. به طور کاملا اتفاقی یادش می رود که زهرا کاظمی بوده است و اسم افسانه نوروزی را از یاد می برد. تنها برای هم فکرانش آرزوی آزادی بیان دارد و خواهان هیچ دادگاهی برای جانیان جنایات سال 67 نیست و باور کنید همه اینها اتفاقی است ! خانوم عبادی با آنکه حجابش را برداشته است (که در جای خودش جالب است) هیچ اعتراضی به تحمیل حجاب به نیمی از جامعه نمی کند و لابد این خواسته فرهنگ ایرانی است که زنانش به اختیار خود روسری بر سر کنند و برده مرد باشند.
با تلخی تمام باید گفت که جمعیت زیادی به پیشواز شیرین عبادی رفتند. می توان گفت که میتینگ مشترک سلطنت طلبان و ناسیونالیست ها و اصلاح طلبان و لیبرال ها و روشنفکران مجاز و تمام کسانی که هنوز عارضه خود کمونیست پنداری دارند، در فرودگاه مهرآباد گرد آمدند.
از بوش تا نمایندگان مجلس، از خاتمی تا شاهزاده رضا پهلوی، پیامبران صلح و ناجیان بشریت چه صمیمانه یکدیگر را در آغوش گرم و لزج خود می فشارند و خویشاوندی خود را در این میهمانی سیاسی با چشمک در پشت آلاچیق های مهرآباد به اثبات می رسانند. ایشان این پیروزی بزرگ یعنی انتخاب یک زن "مسلمان ایرانی" را به هم تبریک می گویند.
دوباره انگشت های فحش و اتهام است که به سمت حزب کمونیست کارگری روانه می شود که چرا این کاروان را همراهی نمی کنند. تنها باید دوم خرداد را به انها نشان داد. وقتی که تمام اپوزسیون دست در دست هم زنده باد خاتمی را می خواندند همین حرفها را به حزب کمونیست کارگری می زدند که شما همیشه ساز مخالف زده اید. چرا با جریان آب هم صدا نمی شوید ؟ اما بعد از شش سال یکی یکی رای هایشان را پس گرفتند و معلوم شد حقانیت با کیست.
شیرین عبادی صدای جنبش آزادی زنان نیست. زنان ایران تعیین تلکیفشان را با دین کرده اند چه برسد به اسلام و گل سر سبد آن یعنی فقه شیعه
اعطای جایزه نوبل چیزی جز به عقب راندن جنبش زنان نیست. شاید خانوم تیمسارهای سابق ، خانوم توده های زندان رفته ، خانومی که شوهرش در روزنامه دوم خردادی می نوشته و الان زندان است دلش به شیرین عبادی خوش باشد و مهرآباد برود و برایش «ای ایران» بخواند ولی زنی که در خانه از شوهرش یا برادرش سیلی می خورد ، دختری که در نه سالگی تحت نام مقدس ازدواج تحت تجاوز قرار می گیرد ، زنی که در خانه چیزی جز یک خدمت گذار نبوده تا عمق وجود اسلام عزیز را حس کرده است و تا مغز استخوان صداقت خانوم عبادی را سنجیده است و به عینه دیده است که اسلام با حقوق زنان و آزادی سازگار نیست چگونه می پذیرد که عبادی ها منادی احقاق حقوق آنها باشند. این تنها نمایشی مشترک بین جمهوری اسلامی و اتحادیه اروپا است. این نمایش کمدی- سیاسی را افشا کنیم و به همه ثابت کنیم که عبادی ها به گرد پای جنبش واقعی آزادی خواهی و برابری طلبی زنان نمی رسند.
علی راستین
10/15/2003
حرف نزن مسئوليت داره!!: برادران ذوب درولايت هم ديشب آمده بودند.وقتي مراسم تمام شد مثل يکان ۱۵ نفره اي به خط شدند وباشعاري درجلوي شان به راه افتادند.روي تابلو هم همان حرف هاي کيهان وايضا سيدخندان نوشته شده بود که نمي دانم کارترو رابين وسادات هم اين جايزه را گرفته اند.خبرنگارزبلي رفت جلو وازيکي شان پرسيد«نظرتان دراين باره چيست که نلسون ماندلا هم اين جايزه راگرفته است؟ »طرف قدري جا خورد اما تا آمد خودش راجمع وجورکند وسخني بگويد.يکي ازبرادران بي سيم به دست جلو آمد وگفت«حرف نزن.با اين ها حرف نزن.اگرمصاحبه کني هرچه ديدي ازچشم خودت ديدي.گفته باشم» طرف هم ديگرجرات نکرد حرفي بزند.درست مانند سربازي که ازسرگروهبان واحد اطاعت کند
خاتمي خاتمي خجالت خجالت!!!: اين باحال ترين شعارديشب بود.البته «کوسه ي بازنشسته برگرد به باغ پسته» هم بدنبود.وقتي ملت برعليه خاتمي شعارمي داد برخي که هنوزاز آخرين مصاحبه ي يا بهتربگويم آخرين ريدمان خاتمي خبرنداشتنددندان بالايي را روي لب پاييني مي گذاشتند وسرمي جنباندند.خودم براي شونصدنفرتوضيح دادم.خيلي ها باورنکردندازبس که گند اين دفعه ي سيدخندان بزرگ بود.
ديشب غوغايي بود آدم نمي داند ازکجا آغازکند.تازه دارم مي فهمم چرا شيوه ي سيال ذهن درداستان نويسي به جاي شيوه ي خطي گل کرده است.اما بهتراست ازهمان شيوه ي خطي براي اين گزارش استفاده کنم.
وقتي تصميم خودم را گرفتم که به فرودگاه بروم فقط نگران واکنش عيال بودم که مبادبازترس برش دارد اما درکمال تعجب ديدم مي گويد نه تنها مي آيد بلکه بدون من هم به استقبال مي رود.نزديک بود شاخ دربياورم.قرارشد باهم برويم.فقط مي ماند مشکلي به نام بامدادک.ميان اين هيرووير اين مرتيکه هم سرما خورده وتب کرده است.خيلي دوست داشتم باما باشد.ولي چاره اي نداشتيم به مادرزن جان بسپاريم اش.همين کارراهم کرديم.مانند دوران مجردي وقبل ازبه دنيا آمدن اين مرتيکه کفش وکلاه کرديم وزديم بيرون.سرراه ساندويچي هم زديم تو رگ تا ضعف نکنيم.
ميدان آزادي ازتاکسي پياده شديم.چاره اي نداشتيم راه بند آمده بود.تا پياده شديم ديديم دانشجويان صنعتي شريف دارند به سوي فرودگاه مي روند.همه جوان جوان.ما هم رفتيم بين شان.عيال ترسيده بود مي گفت خودمان برويم فرودگاه.سرانجام ازخرشيطان پياده شد وازميدان آزادي تا فرودگاه مهمان بچه هاي صنعتي شريف بوديم.نزديکي هاي فرودگاه رسيديم به برادران نيروي انتظامي.بنز الگانس، کلاه تکاوري ،لباس سبز لجني ،باتون وسايرمخلفات.دانشجوها شروع کردند به تيکه انداختن ولي برادران نيروي انتظامي صبورباقي ماندند.تابرسيم به فرودگاه چندتاآشنا راديدم براي شان دست تکان دادم.عيال مي گفت کي بود من هم نام وبلاگي شان راتحويل اش مي دادم.فضا مجازي مجازي شده بود.
داشتيم مي رفتيم ديدم چندنفرازتوي ماشيني دادمي زنند اه اه بامدادبامداد.خلاصه وبلاگستان آمده بودبه فرودگاه.
سرانجام رسيديم به فرودگاه.چه جمعيتي آمده بود.جلوي فرودگاه غوغا بود.پير وکلان وخرد وجوان جمع بودند.هيچ کس نمي دانست کجابايد برويم.بازاربدبين ها داغ داغ بود.نمي دانم شخصيت بدبين کارتون گاليور را مي شناسيد يا نه.گلامپ.همان که مي گفت «من مي دونم که موفق نمي شيم».بازارگلامپ بازي داغ داغ بود.گفته بودندشيرين عبادي ازپايانه ي ۳ مي آيداما يکي ازگلامپ ها مي گفت سرکارمون گذاشتن فرودگاه دوتا پايانه بيشترنداره.يکي ديگر مي گفت عبادي را با پاترول ازپشت فرودگاه برده اند.اگر فريبرزرييس دانا ازراه نرسيده بودونگفته بود که براي استقبال به پايانه ي شماره ي ۳ برويم معلوم نبود چه مي شد.
محوطه ي انتظار جلوي پايانه پر پر بود.همه مي گفتند يکي برودبالا حرفي بزند وگرنه آقا رااززنجان با هواپيما مي آورند براي مان سخن راني کند.عيال که ديگرحسابي شيرشير شده بود يک دم آرام نداشت مدام به اين ورو آن ور مي کشاندمان.به چندنفرازدوستان برخورديم.عيال رانمي شناختند.همه را به عيال معرفي کردم و به آن هم گفتم اين هم مادربچه است.يکي شان گفت اسم شون چيه؟ گفتم والله اسم هاي زيادي دارد:منزل، مادربچه ،خانواده ،عيال، زوجه.يک اسم شناسنامه اي هم دارد که گاه گداري به اين اسم صداي اش مي زنيم.چندتا ازاين فمنيست هاي دوآتشه آن ورترايستاده بودند وداشتند چپ چپ نگاهم مي کردند.غير ازبازار گلامپ هابازار فمنيست ها هم داغ داغ بود.گاهي هم ازبس داغ مي شدند که حسابي مي زدند به جاده خاکي.يکي ازشعارهاي شان اين بود:مازنان ايراني ازخشونت بيزاريم.به يکي شان گفتم پس ما مردان ايراني که به اين جا آمده ايم چغندريم؟وقتي اين شعاررامي دهيد چه بگوييم؟خفه خون بگيريم؟؟ چپ چپ نگاهم کرد اما نتوانست جلوي خنده اش را بگيرد.چندبارديگرهم توانستم بخندانم شان!!!خداوکيلي کاردشواري است.همين که شيرين عبادي آمد وآن بلندگوي سبزي فروش هاي دوره گرد رادادنددستش وفقط کساني که زيردماغ اش ايستاده بودند حرف هاي اش رامي شنيدند عيال گفت بذاربيايم روي کول ات شيرين عبادي راببينم.گفتم درسته شب شب فمنيست ها است اما نه اين که سوارکول مردهاي بيچاره بشويد.اين بارهمه اشان مي خنديدند.هيچ چيزازحرف هاي شيرين عبادي رانشنيديم فقط توانستيم ازدورببينيم که براي ملت دست تکان مي داد.دسته گل اش راهم به ميان مردم انداخت.انگارحسابي هم آب غوره گرفت.
راستي حزب الله هم درصحنه بود.پانزده نفرهم نمي شدند.موش موش شده بودند.يک پارچه ي سياه گرفته بودند بالاي سرشان که روي اش چيزي دراين مايه هانوشته بودند:وقتي که مي بيني دشمن براي توکف مي زندبايدبفهمي که توي دروازه ي خودي گل زده اي توبه کنملت هم حال اساسي داد به اشان.هرچندگاه کل جمعيت دست هاي شان را مي گرفتند طرف آن شعارکذايي وهو مي کردند.من مانده ام اين جماعت حزب الله اين همه رو را ازکجا آورده اند.
دوتا ازبچه هاي وبلاگ نويس کتاب وبلاگستان راهم آورده بودند.ورقي زدم.نگاهي به صفحه ي بامداد انداختم.دوصفحه بود.انگاراين كتاب راجمع کرده بودند دوباره آزاد کرده اند!!بايد كتاب خوبي باشد به خصوص آن دوصفحه ي بامداد!!!
جوان ها خيلي شوخي مي کردند.بعضي شعارهاي جالبي مي دادند:
شيرين بايد برقصه ازکميته نترسه!!
شيرين شيرين چه پول دارشدي امشب!!!
عده اي هم سرود مي خواندند:ياردبستاني من، اي اي ايران ،سراومد زمستون شکفته بهارون
چند نفرهم عکسي از چه گوارا را بالاي سربرده بودند.آن عکس سياه وسفيدي که چه گوارا سيگاربرگ به دست گرفته است.
شب خوبي بود جاي همه تان خالي بود.
10/14/2003
چه بختياربودند هنديان!!!:اين روزها انگارسالگرد کشف آمريکا توسط کريستف کلمب است(دوره ي دبيرستان نامش راگذاشته بوديم کريم پوست کلفت!!).نمي دانم چندصدمين سالگرداين کشف بزرگ است.
جناب کريم پوست کلفت پس از کشف سرزمين جديد دريادداشت هاي اش مي نويسد:
آن ها(سرخ پوست ها) براي مان طوطي وکلاف هاي کتان آوردند وخيلي چيزهاي ديگر.ما هم به آن ها مهره هاي شيشه اي داديم.باکمال ميل هرآن چه راداشتندبا ما معامله مي کردند.......خوش اندام وخو ش بنيه بودندوسروروي زيبايي داشتند...سلاحي به همراه نداشتند.اصلانمي دانستندسلاح چيست.شمشيري را نشان شان دادم ازتيغه به دستش گرفتند ودست شان رابريدند......خدمت‌كاران خوبي ازآب درمي آيند...با پنجاه نفر مي توانيم مقهورشان كنيم تاهركاري كه دل مان مي خواهد براي مان انجام دهند."

جناب كلمب درپي يافتن راهي دريايي براي رسيدن به هندوستان بود تا به گمان خودش تجارت آن جاراازچنگ تركان درآورد.هنگامي هم كه به آمريكا رسيد گمان مي كرد به خاك هندوستان پا نهاده است وساكنان آن جا را هندي ناميدكه هنوزهم انگليس زبانان به سرخ پوستان مي گويند هندي.همان گونه كه رك وراست دريادداشت هاي اش نوشته است خودش وجانشينان اش سرخ پوستان را مقهوركردند وچاپيدندتايكي ازرويدادهاي تلخ وغمبارتاريخ شكل بگيرد.راستي راستي بخت با اهالي هندوستان ياربودكه كلمب برسواحل شان پانگذاشت گيرم كه اين بيچاره ها نيز 200 سال طعم تلخ استعمارانگلستان راچشيدند.
رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام: درطول مسيرمهدويت سازندگي،الهام بخشي وتزريق روح اميد وانتظاردربشر ديده مي شودوحقيقتا معارف ما نسبت به مهدويت مي تواند دنياي تشنه ي عدالت ودنياي تشنه ي جهاني شدن عرضه شود.
بامدادك: مصلحت جان !!سيراب سيراب شديم تشريف ببريد صحراي كالاهاري!!
دبيرکل جبهه ي مشارکت: زماني امام درپاريس گفت درجمهوري اسلامي کمونيست ها هم آزادند حرف بزنند.کمونيست ها که ازخداوپيغمبرنمي گويندبلکه مي خواهندثابت کنند خداوجودنداردواسلام برحق نيست.آن ها هم مي توانند عقايد خودراعرضه کنندالبته بايد درچارچوب قانون عمل کنندواخلاق وادب رارعايت کنند.
بامدادک: براشون کلاس اخلاق اسلامي بذارين!!
10/13/2003
ابراهيم يزدي: شواهد وعلايم عموما حاکي ازآن است که شرکت مردم درانتخابات آينده به احتمال زيادچندان وسيع وگسترده نخواهد بود.رفتارهاي سياسي اجتماعي مردم ازقوانين خاصي پيروي مي کند.
بامدادک: اي والله داش ابرام انگار گوگوله رو کارانداختي ها.دوزاري شما هم افتاد؟خدايا شکرت!!!
اگرجهان دهکده ي ۱۰۰ نفري مي بود!!:اگرمي توانستيم اين جهان درندشت رابچلانيم وازآن دهکده اي با۱۰۰ نفرجمعيت دربياوريم نتايج جالبي به دست مي آيد.آن وقت درچنين جهاني:

* ايالات متحده ي امريکا ۶نفرجمعيت مي داشت و۵۶ درصد ثروت جهان.
* آسيا ۵۶ نفر واروپا ۲۱ نفرجمعيت مي داشت.
* آفريقا ۸ نفر وآمريکاي بدون ايالات متحده ۱۴نفرجمعيت مي داشت.
* ۷۰ نفر بي سواد و۵۰ نفردچارسوء تغذيه مي بودند.
* ۸۰ نفرهم بدون مسکن درست وحسابي مي بودند.
* ۱ نفرهم داراي تحصيلات دانشگاهي ورايانه ي شخصي مي بود!!


حالا فهميديد اين جهان که درآن به سرمي بريم چه قدرتخمي است؟!!
10/11/2003
ابراهيم يزدي: مقام رهبري درچندين نوبت درسخنان خود کليه ي نهادهاي حکومتي را به تمکين ازقانون وحرکت درچارچوب مقررات قانوني دعوت کرده اند.به عنوان مثال ايشان دراسفند ۷۹ در سخن راني خود دراصفهان ضمن تاکيد براين نکته به صراحت ودرستي اظهارداشتند که حتي خودمن رهبرهم بايد درچارچوب اختيارات معيم ومحدود شده در قانون اساسي حرکت کنم.
بامدادک: مي دونستيم ازمرحله پرت تشريف داريد اما نه اين قدر!!!
آيت الله منتظري: بارها گفته ام که پيامبراسلام(ص) وامام علي(ع) دردوران حاکميت خويش حتي يک زنداني سياسي نداشتند
بامدادک: بابا اين دست راستي راست مي گن ساده لوحي که ديگه شاخ ودم نداره!!
آي کون شون سوخت!!:جايزه ي صلح نوبل به تمامي فعالان حقوق بشر چسبيد اما کون عده اي هم حسابي سوخت!!اميدوارم دوايي چيزي گيربياورند بمالند در کون شان!!
من که ديشب ازشادي خوابم نمي مرد.بيش ازهرچيز ازاين خوش حال شدم که شيرين عبادي بدون حجاب جايزه را دريافت کرد.اگر روسري مي گذاشت سرش، حتي روسري گل منگل چسکي، حضرات جايزه را مصادره به مطلوب مي کردند!!اما حالا هيچ جوري نمي توانند چنين کاري کنند!!گمانم قلب آقا حسابي جريحه دار شده باشد!!اميدوارم اوسا کريم وآقا امام زمان دوکاميون صبر نصيب شان کناد!!
اميدوارم اين رييس جمهور بي بخار هم که براي مدال گرفتن کشتي گير ووزنه بردار پيام تبريک مي فرستد کون اش راداشته باشد براي اين جايزه هم پيام تبريک بفرستد!!اگرآقا گوش اش رانكشيده باشد!!!پيام وزير ارشاد وپيام هيات دولت هم قبول نيست!!
ديشب اخبار سراسري شبکه ي يک را گوش دادم ببينم خبررامي گويند يا نه!!مي دانيدکه کافي است يکي ازايرانيان عزيز درگوشه اي ازدنيا دراندازه گيري قطر گوز آميب يا ويروسي دستياردانشمندي بوده باشد تاحضرات نام اش راصبح تا شام دربوق کنند!!برايم جالب بود ببينم اين بارچه واکنشي دارند!!قيافه مجريان که مانند مادرمرده ها بود!!خبرراگفتند اما اين جورگفتن به دردعمه اشان مي خورد!!
ازقصد نشستم نوشتم ببينم بعدازچه خبرهايي اين خبرمهم رامي گويند.خودتان بخوانيد:
* آيين نامه ي جديد معافيت هاي پزشکي(سرهنگي پرهنگي هم درنماي نزديک بينندگان راشيرفهم کرد!!)
* گشايش مرکز جديد سنجش آلاينده هاي خروجي(کم مونده ازآسمون گه بباره!!)
* برقي شدن شبکه ي ريلي کشورتوسط کرواسي(تاکورشودهرآن که نتواند ديد!!)
* نايب رييس صداوسيما دراتحاديه ي راديو وتلويزيون هاي آسيا واقيانوسيه(چقدربدبختند سردمداران اين اتحاديه ي کذايي!!)
* يورش ارتش صهيونيستي به اردوگاه فلسطيني ها(با چاشني آمبولانس وبرانکار!!)
* شرکت هزاران عراقي درتشيع جنازه ي دوغيرنظامي عراقي(حلوا وخرما هم به راه بود!!)
*تقاضاي رييس مجلس براي افزايش امکانات براي پرورش استعداد جوانان ايران(که بعد فراري شون بدن به خارج يا بندازند توي اوين!!)
* تاکيد ائمه ي جمعه ي سراسر کشور برتقوا وخودسازي دردوران غيبت (با به جاي اين کارپول بذارين داروي ظهور درست کنيد که طرف توي ناصرخسروعلاف نشه!!)
* گرم شدن هواي اردبيل(آب گرم سرعين ديگه نمي چسبه!!)
* انحلال مجلس نمايندگان ژاپن(لابدمي خواستندروزه ي سياسي بگيرند!!)
* تظاهرات مردم ترکيه دراعتراض به اعزام نيرو به عراق(پرچم بروبچه هاي چپ ترکيه درنماي نزديک!!)
* کلاغي درزلاندنو ازپرواز هواي بويينگ جلوگيري کرد.(کلاغه مي گه غارغار!!)
* آتش سوزي درانبارمهمات در اکراين(اي بي عرضه ها!!)
* چاقي مفرط معضل بزرگ کشورهاي تو سعه يافته(ازبس که مال مردمو مي خورند!!کوفت شون بشه!!)

بعد ازاين اخباربسيارمهم بود که مجري گفت شيرين عبادي به خاطر دفاع ازحقوق کودکان(نه دفاع ازدمکراسي وحقوق بشر!!!) جايزه صلح نوبل راگرفت.همين!!
مبارکه!!جايزه ي صلح نوبل را مي گويم

10/08/2003
ارنستو چه گوارا ازنگاه پدرش: پس ازآن که ارنستو رهسپار و نزوئلا شد روزی داشتم بایکی ازخواهرهایم ناهارمی خوردم.دوستش پدر"کوچتی" هم بود، کشیشی که به خاطرافکارآزادیخواهانه اش درآرژانتین معروف بود.بخشی ازسفرارنستو وگرانادو درجنگل های آمازون وکارهای شان دراردوگاه جذامیان سان پابلو را برای شان تعریف کردم.پدرکوچتی بادقت به حرف هایم درباره ی زندگی توان فرسای جذامیان گوش داد وگفت"دوست عزیز به گمانم بتوانم برای هم نوعان ام ازخودگذشتگی هایی بکنم اما اطمینان دارم که شب وروززندگی کردن با جذامیان ،آن هم درمناطق آلوده ی حاره کارمن نیست.ازمن برنمی آید.باید به انسان دوستی وشرافت پسرت ودوستش آفرین گفت.چنین کاری به چیزی فراترازشجاعت نیازدارد.اراده ای پولادین وروح وجانی سرشارازعاطفه ومهربانی لازم است.پسرت دست به کارهای بزرگی خواهدزد."
امروزسالگرد مرگ چه گوارا است.يادش سبز.
سرباز به اين گراني؟!!!: مجلس نمايندگان تركيه اعزام قشوني 10000نفري به عراق راتصويب كرد.درروزنامه ي گاردين نوشته است(خط 5 ازگزارشي 15 خطي) كه تركيه بابت اين كاروامي هشت ونيم ميليارددلاري ازامريكا نازشست مي گيرد(يعني سربازي 850000دلار!!).واشنگتن پست هم دراين باره نوشته است اما قضيه نازشست را درخط 17 ازگزارشي 25 خطي بروز داده است.نيويورك تايمز هم درخط 21 گزارش 22 صفحه اي به اين موضوع اشاره كرده است.تايمز هم درگزارش اش موضوع پول را زير سبيلي برگزاركرده است!!قابل توجه اصلاح طلبان عزيز وملي مذهبيون گرامي!! عروس تعريفي گوزو ازآب درآمد!!اما خوب بود دست کم قيمت دست تان آمد!!!
طه هاشمي: فقط يک جا درخطبه ي ۸۲ نهج البلاغه عبارت«نواقص العقول»(درباره ي زنان ) آمده است که البته برخي سنداين عبارت رادرنهج البلاغه مخدوش مي دانند.نهج البلاغه راسيدرضي(ره) برپايه ي اعجاز بلاغت وقدرت واستحکام مولا(ع) جمع آوري کرده و بحث اسناد محتوي ازنظرايشان درمرحله ي بعدي بوده است!!

بامدادک: طبيب الاسلام عزيز قرآن رو چيکارش مي کني؟!!
10/07/2003
اصلاح طلبان و بي خوابي هاي شب امتحان:ياددوران دانشجويي به خير!! تمام نيم‌سال تحصيلي را به يللي و تللي مي گذرانديم(خيابان نوردي،كتاب نوردي،سينمانوردي ......) تاشب امتحان مي رسيد.شب هاي امتحان درخانه هاي دانشجويي وخوابگاه ها غلغله اي بود.همه تا صبح مي نشستيم وخرخواني مي کرديم.زيرچشم ها کبودبود وسرهمانند کوه برگردن سنگيني مي کرد.اين همه تاوان چند ماه بي خيالي طي کردن بود.حالا حکايت اصلاح طلبان است گمان کرده اند که صحنه ي امتحان اجتماع مثل صحنه ي امتحان دانشگاه هاي تخمي ميهن آريايي اسلامي است.چندين سال را خوش چريده اند ومي خواهند چند ماهه نمره ي قبولي بگيرند.چسبيده اند به پشتک واروهاي سياسي مثل روزه ي سياسي(بخوان روضه ي سياسي) وعقل جمعي را کشک شمرده اند.خودشان گه گيجه گرفته اند گمان مي کنند مردم هم گه گيجه گرفته اند.يکي نيست بگويد بي نوايان شما اگرتاقيامت هم وقت داشته باشيدنمي توانيدکاري انجام دهيد.مي توانيد ساختارسياسي نظام(آه که اين واژه چه اندازه پلشت است!!) را موردنقدقراردهيد؟مي توانيدفاصله ي۱۳۶۰ تا۱۳۷۰ راموردنقدقراردهيد؟چراراه دوري برويم جرات داريد به دفاع مقدس بگوييدجنگ؟!!!
چيستان:مي دانيد « ميندازه ي اقي» يعني چي؟!!به مغزتان فشارنياوريد خودم مي گويم!!اين مرتيکه بامدادک به ميرزاده ي عشقي مي گويد ميندازه ي اقي!! بيچاره ميرزاده ي عشقي!!!
10/06/2003
نامه ي دوست:اين روزها همه نگران از دست دادن كارشان هستند . شرکت ها يكي پس از ديگري ورشكست مي‌شوند از صدقه سر احمق ترين رييس جمهور تاريخ امريكا . شرکت ما هم تاكنون تعداد زيادي را اخراج كرده . يك شعبه اش را در فرانسه بسته . اين شعبه را هم در كاليفرنيا به دليل گراني به نصف تقليل داده و معلوم نيست تا آخر امسال درش را نبندد . همه تلاش‌شان را چند برابر كرده اند تا شايد شرکت زيان ندهد و درش تخته نشود .
وقت نهار نشسته بوديم دور يك ميز . من و سرپرست واحدمان و كليولاند كه جاماييكا يي الاصل است ورنگ شبق . به سرپرست واحدمان گفتم اين كليولاند نمي‌تواند ماشين نوردهي را تعمير كند . يك هفته است اشعه فرا بنفش ‌اش ثابت نيست . و در نتيجه كار دارد افت مي‌كند . سرپرست واحدمان جرعه‌اي از قهوه اش را خورد و اخم‌هايش رفت تو هم . به‌جاي شكر ، نمك ريخته بود توي قهوه اش . مي‌دانستم حواس‌اش پرت است . زنش سرطان گرفته ودر حال شيمي درماني است . پسرش اعزام شده به بغداد و خودش هم در آستانه‌ي بي‌كاري چون معمولا اگر بخواهند اخراج كنند اول نوبت آن هايي‌است كه حقوق بيشتري مي‌گيرند ..به كليولاند مي‌گويد اگر نمي‌تواني ماشين را تعمير كني بگو تلفن بزنم به كارخانه سازنده اش كه بيايند درست كنند . مي‌داني شرايط كاري حساس است . من اگر بي‌كار بشوم بيمه ام را هم از دست مي‌دهم و بايد هزينه سنگين درمان همسرم را هم از جيب بدهم . زود تعميرش كن .
كليولاند با خيال آسوده ساندويچ‌اش را گازي مي‌زند و بعد از قورت دادن لقمه مي‌گويد پس فردا امتحان اش مي‌كنم و اگر نتوانستم خودم تعميرش كنم به‌اتان خبر مي‌دهم . مي‌گويم چرا بعد از نهار شروع نمي‌كني ؟مي‌گويد بايد چند قطعه يدكي را از انبار بگيرد . مي‌گويم چرا فردا صبح اين كار را نمي‌كني ؟ مي‌گويد مرخصي گرفته ام بايد بروم براي مراسم دفن در قبرستان ( چند سال پيش دوره كشيشي گذرانده و متخصص دعاي مراسم دفن شده ) . كفرم مي‌گيرد از اين مفت‌خوري مذهبي جماعت. مي‌گويم دعاي مرده را بسپار به يك همكار ديگرت توي كليسا . مي‌بيني شرايط كاري را سخت گرفته اند . تو براي ۲۰۰ دلار حق الزحمه مرده چال كردن داري با سرنوشت ۷۰۰ كارمند بازي مي‌كني . حساب تعداد افراد خانواده شان را كه بكنيم حد اقل مي‌شود ۲۸۰۰ نفر . سرپرست واحدمان به طرف‌داري من مي‌گويد مرخصي ات را لغو مي‌كنم . كليولاند مي‌گويد طبق قانون كار نمي‌توانيد چون ۴۸ ساعت قبل تقاضا كرده ام .راست مي‌گويد . سرپرست واحدمان در مانده نگاهي به من مي‌كند . و ناگهان كينه اي تمام وجودم را پر مي‌كند از اين سردمداران مذهبي . مي‌گويم كليولاند ، تو خيال‌ات راحت است . با ۹ تا بچه به يمن عيسي مسيح ات به‌ تنهايي داري هم هزينه زندگي‌ات را مي‌دهي هم خانه ات گرو وام بانك نيست و هم كارت بيمه مادام العمر است چون آدم‌ها هر روز مي‌ميرند . تمام جنگ‌ها را هم شما ها نمايندگان مسيح و محمد و موسي نصيب ما كرده ايد . وگرنه من اين‌جا چرا بايد مي‌بودم . پسر ديويد چرا بايد در عراق باشد آتش اين آدم‌كشي هاي اسراييل و فلسطين و بن لادن و امريكا و دنيا همه از گور مذهب بر مي‌خيزد . ... سرپرست واحدمان از ترس جان پسرش هنوز به مذهب آويزان است . با مهر باني مي‌گويد بايد به درگاه خدا دعا كنيم حفظ مان كند . مسيح نجات‌مان دهد ... سكوت مي‌كنم . ديگر طاقت ديدن چهره فاتح كليولاند را ندارم . بلند مي‌شوم . به كليولاند مي‌گويم . فردا كه داري مرده را به بهشت مي‌فرستي ، به خداي‌ات بگو اين ماشين راهم شفا دهد
10/05/2003
لعنت برهرچه خبرنگارفضول!!: يکي ازکمبودهاي بزرگي که درميهن آريايي اسلامي فراروي بانوان قرارداردنبودامکانات ورزشي است.درواقع ورزش يکي ازراه هاي تقويت اعتمادبه نفس زنان درجامعه اي مردسالار است.خودم وقتي مسابقات زنان (به خصوص مسابقات دووميداني)را ازتلويزيون کفارتماشا مي کنم روحيه ي خيلي خوبي پيدا مي کنم. وقتي هم مي شنوم که زنان ايراني با صدمن چادروحجاب درمسابقات قايق‌راني آسيا مدال مي آورند خيلي خوش‌حال مي شوم.حتي وقتي مي شنوم که زنان درنيروي انتظامي هم واردمي شوند خوشحال مي شوم(دست خودم نيست چه کارکنم!!).اين روزها هفته ي نيروي انتظامي است ومن هم با کنجکاوي اخبارزنان نيروي انتظامي رادنبال مي کنم.درخبرها خواندم که زنان تکاور هم دربرابر چشمان رييس جمهور دست به شيرين‌کاري زده اند.بازهم خوش‌حال شدم.اما اين خبرنگارهاي سمج نگذاشتنداين خوشي چندان دوام داشته باشدازبس که همه اشان دوست دارند درسابقه‌ي حرفه اي اشان چيزي مثل برملا کردن رسوايي واترگيت داشته باشند.پس ازپايان رزمايش زنان دربرابر سيدخندان!! کاشف به عمل آمد که دراين عمليات مردان شاغل نيروي انتظامي نقش زنان را ايفا کرده اند.خدا براي تان نسازد اي خبرنگاران فضول!!!
رييس دادگستري خراسان:وقتي درجامعه ۸۷درصدثروت دراختيار۱۳درصدجامعه باشدو۸۷درصدمردم تنها ۱۳درصدثروت رادراختيارداشته باشندجرايم زيادترهم خواهدشد.

بامدادک:فداي سرت!!عدالت علوي راعشق است!!
فرمانده ي کل سپاه پاسداران:اهداف وآرمان هاي بلندسپاه وبسيج ،آينده اي درخشان رادرراه تکامل بشريت،صلح،عدالت جهاني و پي‌ريزي يک تمدن وحرکت عظيم ملي نويد مي دهد.
بامدادک:رو که نيست سنگ پاي قزوينه!! اخوي جان خالي بندها ازکفارهم بدترند!!نمي دونستي؟!!
10/04/2003
شاهکارتبليغ:نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران معروف به ناجا به مناسبت روزخودش شهررا پر از تبليغات کرده است(راستي اين روز را به ذوب شدگان درولايت تبريک مي گويم!!الله مع الصابرين!!).لابد مي گوييد به ما چه!!راست هم مي گوييد به ما چه؟!!آها يادم آمددرست دروسط يکي ازاين تبليغات پارچه اي يعني درست وسط کلي آيه وپايه واتکال و پتکال!! عکس دو فروند بنز الگانس راهم انداخته اند!!گمان نکنم خود مرحوم بنز هم به خواب مي ديد که اين گونه مفت ومجاني مشنگ هايي درجايي پيداشوند براي خودروي توليدي شان تبليغات کنند.خدا به مسئول روابط عمومي ناجا دو مثقال عقل بدهد!!
ديوانه ها دست کم برويدباشرکت بنزمذاکره اي پذاکره اي بکنيدشايد دوزار گيرتان بيايد وبگذاريدکنارپول نفت و بلمبانيد!!مذاکره کرده ايد؟ آه ببخشيد!!شب بود سبيل تان رانديديم!!پول هم گرفتيد؟ کوفت تان بشود!!

بازگشت به بالا