1/31/2007
متهم می کنم

"امیل زولا" خدابیامرزدرسال 1277هجری خورشیدی نامه ی معروف خودش درباره ی دریفوس را به نام "متهم می کنم" درروزنامه ای فرانسوی منتشرکردویهودی ستیزی هشت تن از سیاست مداران ونظامیان فرانسه وازجمله رییس جمهورراسرزنش کردکه سه سال پیش افسری یهودی رابه ناحق به جرم خیانت دردادگاهی محکوم کرده بودند.نامه مثل توپ صداکردوباعث شدپیش از آن که نیمروزفرابرسدبیش از 300000نسخه ازروزنامه ای که آن را منتشرکرده بودبه فروش برودیعنی ده برابرشمارگان عادی آن.غوغایی به پاشدزولا برای این که هماننددریفوس به زندان نیفتدبه انگلستان گریخت البته مقامات قضایی فرانسه هم ناچارشدندکه دریفوس رادوباره محاکمه ودرنهایت تبرئه کنند.حالا چرا یادی ازدریفوس وزولا کردم؟ همه اش به خاطر سخنان قهرمانانه ی رییس جمهورپیشین، سیدخندان را می گویم، در داووس سوییس بود.جناب ایشان ور دل جان کری که نشسته بودوگفت وگوی تمدن ها که می کرددرنهایت جسارت برگزاری همایش هولوکاست درمیهن آریایی اسلامی رامحکوم کرد.شایدگروهی بگوینداین قیاس مع الفارق است ولی من که حسابی دچارهراس شده ام مبادا سیدخندان هم مانند زولا ناچارشود به انگلستان بگریزد.شاید هم جان کری ببردش ینگه ی دنیا.خداوکیلی هرچه قدررییس جمهوری کنونی رجایی وارمندناک است رییس جمهورپیشین زولاوارمندناک است.


پیامک(اس ام اس) هفته:بانک مرکزی به مناسبت فرارسیدن شام غریبان سالارشهیدان کربلا از ملت درصحنه خواست ازروشن کردن شمع درخودپردازهای بانک ها به شدت خوودداری کنند
1/27/2007
چو می اندازیم پس هستیم.

ملت درصحنه ی میهن آریایی اسلامی نه تنهادوست دارددردقیقه ی نوددست به کارشودبه دقیقه ی 90 دیگران هم دلبستگی فراوانی داردیکی هم به دقیقه ی نودآقا.در هفته ی گذشته چوافتاده بودکه آقا به لقاالله مشرف شده است وسخن رانی مریض احوالانه آقا هم به آن چوافتادگی دامن زد.کاربه جایی کشیدکه مادرزن جان هم واردعرصه ی سیاست شد.زیرلبی طوری که این مرتیکه بامدادک نشنودگفت می گویندفلانی فوت کرده است وقراراست که روزها ی تاسوعا وعاشوراخبروفاتش را اعلام کنند.من هم به عمدبلندبلندطوری که بامدادک بشنودگفتم اگرهم فلانی به لقالله پروازکرده باشدامیدوارم روزپنج شنبه نباشد که دست کم یک روزتعطیلی دیگرتافرارسیدن قیامت نصیب ملت درصحنه شود.اگربچسبد به روزآرتال وقیام 15 خرداد که خیلی می چسبد.بامدادک که گوش تیزکرده بود پرید وسط معرکه وگفت کی مرده؟مادرزن جان لب گازگیران گفت:هیشکی هیشکی تو برو بازیتو بکن.

پدرزن جان نظردیگری دارد ومی گوید باباشاید آن روزطرف درست وحسابی نزده بودوخماری ازتنش درنرفته بود.مردن کدام است این ها که به آسانی جان به عزراییل نمی دهند.مادرزن جان بازهم لبش را گازمی گیرد.

باورتان نمی شود استخرهم که رفته بودم آن جا هم ارتحال ملکوتی آقا نقل محفل بود.طول استخررا رفت وبرگشت کرال شناکرده بودم وعینک به پیشانی تکیه داده بودم به استخر.نفس تازه می کردم که دیدم صدای بمی زیرگوشم گفت طرف رفت پی کارش.اول از هیکل غول پیکرش شگفت زده شدم.باورتان نمی شودبازویی داشت به پهنای کمرمن.من هم به هیچ وجه کمرباریک نیستم.گفته باشم.باسربه عکس آقا روی دیواراستخراشاره می کرد.یکی نیست بگوید این عکس را توی استخرهم باید به دیواربزنید؟که چی بشود؟یاروتنومندبه تخمش هم نبودکه حرف های اش را همه می شنوند.تازه مرا هم که نمی شناخت.نجات غریق استخرهم درست بالای سرمان نشسته بود روی صندلی اش که شبیه منبرآخوندها است.یک عمامه کم داشت.نگاهش که کردم لبخندی زد وگفت چه فرقی می کند این نشد یکی دیگر.یاروتنومندشناکنان دورشد.باورم نمی شدباچنان هیکلی بتواند شنا کند.اندکی که دورشدعینکم را به چشم زدم ورفتم زیرآب که ببینم چه جوری شنا می کند.عینکم تادوردست استخررا نشان می دهد.نرم وکندشنا می کرد وباهرضربه ی دست وپایش،اطرافش پرمی شدازحباب های نقره فام ریز.یادقرص های جوشان پدرم افتادم که زمان بچگی مان می خورد.کلسیم ساندوز.درست مانند قرص جوشانی درآب استخرمی جوشید جلو می رفت.

امروزیکی ازخانم های همکارمی گفت دوست یکی ازآشنایان شان بادی گارد(همان محافظ) آقا است وگفته است که طرف درصحت کامل به سرمی برد.سرآخرهم گفت الکی دل تان را خوش نکنید.
1/21/2007
ماه عشق

ماه محرم ماه عشاق رسید.خوشبختانه دراین ماه نوشیدن وخوردن حرام نیست.صبح که بیایی اداره تا ساعت نه ونیم پرنده پرنمی زندهمه می رونددرنمازخانه به دعای زیارت عاشورا.خوشا به سعادت شان.بعدهم که برمی گردندهرکدام یک نان لواش ویک تکه پنیرنذری همراه شان می آورندودبخور.

نه گمان کنیدتنها اداره ی ما حال وهوای عاشورایی پیدا کرده است سراسرمملکت این جوری شده است.مجلس شورای اسلامی میهن آریایی اسلامی رفته است سراغ طرح ساماندهی مداحان.حال می کنید؟این جوری است که فرق طاغوت ویاقوت روشن می شود.درزمان طاغوت طرح ساماندهی روسپیان داشتندودرزمان یاقوت طرح ساماندهی مداحان.کورشودهرآن که این تفاوت های اظهرمن الشمس را نمی بیند.تازه این که چیزی نیست راهنمایی رانندگی میهن آریایی اسلامی هم اعلام کرده است که دسته های سوگواری سالارشهیدان حق ندارنداز عرض بزرگ راه ها بگذرندگذرطولی را خیالی نیست فدای یک تارموی سالارشهیدان.صحبت رانندگی شدرانندگان عزیزاحتیاط بیشتری کنند دراین ماه عزیزچون اگرکسی را ناکارکنند دوبرابربایددیه بدهند.همه این نکات را می دانیم اما فراموش می کنیم ومی شودآن چه باید نشود.خلاصه اگرهوس کرده اید کسی را زیرکنیدبروید سراغ سایرماه های غیرمقدس.ازماگفتن.

پیامک های تلفن همراه هم عاشورایی شده است خدا به خیر کند.


پیامک(اس ام اس ) هفته:به مناسبت حلول محرم کاندوم مشکی رسیدفراموش نکنیدمشکی رنگ عشقه.
1/20/2007
درستایش دوست
شماری ازدوستان هستندکه چنددقیقه همدمی شان چنان آدم راسرحال می آوردکه نگو ونپرس.بدبختی این جا است که بسی انگشت شمارند.شماردوستان این گونه خودم به تعدادانگشتان یک دست هم نیست.نمی دانم چه رازی است درجان وروان شان که اندکی درکنارشان بودن همان وسرمست وشنگول شدن همان.ازپس چنین دیدارهایی سرآن داری که کوه راهم ازبیخ وبن برکنی.لابدقدیم قدیم ها همین جوری بود که برخی مریدبرخی دیگرمی شدند.تازه من به هیچ وجه آدم بی روحیه ای نیست درواقع دشواری هاراپشم هم حساب نمی کنم ولی بااین همه ازجادوی این گونه دوستان رهایی ندارم.همین که سرخوش وشنگول تنها می مانم باخودم عهدمی کنم که دست کم هفته ای یک باربرای سوخت گیری هم که شده به سراغ شان بروم.مگراین زندگی بی دروپیکرلاکردارمی گذارد.حتی وقت نمی کنی چندماه یک باربروی آن سرشهربه یکی شان سربزنی.سرزدن به آنان که درشهریا کشوردیگری هستند که جای خوددارند.
پیامک(اس ام اس)هفته:
قانون 86نیوتن:اگرباسرعت نوربه سراسرمیهن آریایی اسلامی برینی نامت می شود رییس جمهوررجایی وارمندناک
1/09/2007
هوارهواربردند

یکی از ویژگی های عیال این است که خبرهیچ رویدادی را خواه بد خواه خوب بیش ازچنددقیقه نمی تواند پیش خودش نگه دارد.بی بی سی هم باید جلوی اش لنگ بیاندازدخبرگزاری های حلزون منش میهن آریایی اسلامی مانند ایسنا پیسنا که جای خود دارد.اگرخبربدباشدکه من نخستین آماج خبررسانی اش هستم وراه دررو هم ندارم به ویژه اکنون که به لطف تلفن همراه درمستراح هم نمی توانی استراحت کنی.درجلسه ای نشسته بودیم به تعریف نگاری چندواژه که تلفن همراه شروع کردبه زنگ زدن .راستش را بخواهید داشتیم از کتاب تازه ی آقای علی اشرف صادقی به نام فرهنگ املایی زبان فارسی یا نامی درهمین مایه ها که فرهنگستان به زیورچاپ آراسته است بدگویی می کردیم.خداوکیلی این کتاب نمونه ای بی چون چرا از کتاب سازی است.هم به خاطر شکل وآن چاپ گشادگشاد سه ستونی واژ ه ها هم به خاطر محتوا که نقض غرضی است اساسی.حضرات فرهنگستان آمده اند برای خط فارسی شیوه نامه نوشته اندولی شیوه نامه اشان از بس آکنده از استثناء است که دیگرنمی توان آن را شیوه نامه خواند.به ناچارفرهنگی درآورده اند که وقتی کسی می خواهد سرقلم برود برای آن که بداند "بی جا" باید بنویسد یا"بیجا" سرکتاب کشکول وارشان را بگشایدکه مبادادرهزارتوی نگارش سردرگم شود.خلاصه درکشاکش این بدگویی ها بودیم که عیال زنگ زد وخبردادکه برادران نیروی انتظامی(خواهرتوی شان نبود) ریخته اند درساختمان ما وتمام آنتن های ماهواره و "ال ان بی" ها را به تاراج برده اند.یعنی ازسرخیابان ما شروع کردند وبه یکایک کوچه سرزدندوکامیونی را پرازغنیمت های خود کردند.چون حکم نداشتند دیگربه سراغ گیرنده های درون خانه نیامدند.همه ی اهالی ساختمان وازجمله عیال که چادربه سرکرده بودرفته بودند پشت بام به التماس.بامدادک وبارانک هم رفته بودندتوی حیاط خلوت وازآن پایین با صدای ششدانگ گریه سرداده بودند.بامدادک هم لابلای گریه هی فریاد می زدمادرمن مادرمن.مادوتاآنتن ماهواره ای یا به قول زعما دیش وسه تا "ال ان بی" داشتیم که عیال توانست دوتا "ال ان بی " را زنده کند.آن قدربه سرباز های بیچاره گیردادکه گفتند ازکپه ی "ال ان بی " ها دوتا رابردارد.عیال می خواسته "ال ان بی " های خودمان را برداردکه سربازها گفته اند فلان نوع را بردار بهتراست.جل الخالق.به هرحال سربازان ظفرنمون اسلام که رفتنداهالی ساختمان فوری جلسه گذاشتند برای چاره اندیشی.نتیجه ی نهایی این شد که آنتن مرکزی بگذاریم برای کل ساختمان وبه جای آیفن عادی هم آیفن تصویری بگذاریم.به این می گویند وحدت ملی درچنبره ی آپارتمان.شب که رفتم خانه بامدادک که مشتری پروپاقرص کارتون های ماهواره است پرسیدکه چرانیروی انتظامی ماهواره ها را جمع کرده است؟چنان نیروی انتظامی را سلیس تلفظ کرد که خنده ام گرفته بودگفتم برای آن که خانم ها را سرلخت نشان می دهد ونیروهای انتظامی می ترسند که ما غسل واجب بشویم.گفت :غسل واجب یعنی چی؟ گفتم به سن تکلیف که برسی خودت می فهمی؟بعد هم روزنامه را گرفتم جلوی صورت که یعنی مکالمه تمام.چندخط روزنامه را خوانده بودم که شنیدم توی آشپزخانه دارد از مادرش می پرسد سن تکلیف یعنی چی؟
پیامک(اس ام اس) هفته:
پیام رهبری پس از اعدام صدام حسین:صحنه را دیدم به خودم ریدم
1/01/2007
الله اکبر ازاین مردم

عجب سال ناجوری بودبرای خودکامگان جهان.صدام هم به پینوشه و ترکمن باشی پیوست.واکنش ها درباره ی اعدام صدام رنگارنگ است ازمخالفان صددرصدی اعدام بگیرتاهوادارن صددرصدی اعدام.ولی جالب ترین نظری که درباره ی اعدام صدام شنیدم نظرآبدارچی اداره امان بود.صبح که برایمان چای آورد.به شوخی گفتم "صدام هم که الله اکبرگویان به لقاالله رفت خدا به مومنان صبربدهد."گفت"من که خیلی دلم سوخت"پرسیدم" برای چی؟" گفت "حیف شدخیلی مرد بود".این را که گفت یاد حلبچه افتادم.دلم گرفت.گفتم"تو مگرکردنیستی؟"گفت"چه ربطی دارد؟"گفتم"ازمردانگی صدام که گفتی یاد حلبچه افتادم".گفت"شاید به خاطرآن ریش وقیافه ی پیرمردی دلم سوخت.اگرباصورت شش تیغه ولباس تکاوری وآن کلاه کج اعدامش می کردندشایددلم نمی سوخت"گفتم "آن جوری که قیافه اش مردانه ترمی شد"چیزی نگفت.وقتی که کردایرانی این جوری برای مردانگی صدام دل می سوزاندکسی که خودش از حمله ی شیمیایی صدام به روستای شان برایم تعریف کرده است می شودحدس زدکه مردان خوش غیرت جهان عرب درباره ی آن سرداربالای دارچه نظری دارندوچه افسانه سرایی ها خواهند کرد.به قول خودم صدام الله اکبر.

بازگشت به بالا