9/29/2004
چه شبيه اند زورگوهاي عالم!!!: پنتاگون نتايج بررسي رسوايي ارتش آزادي بخش ايالات متحده سر قضيه ي شكنجه درزندان ابوغريب را اعلام كرد:مشتي خودسرآموزش نديده اين كارراانجام داده اند!!!بعدهم دراين گزارش آمده است كه انشاالله بابهكردمديريت ازوقوع چنين خودسري هايي درآينده جلوگيري خواهد شد!!!
آن چه ناگفته مانده است دراين گزارش،قدمت چنين خودسري هايي درارتش آزاديبخش ايالات متحده است!!! كه ناشي ازبي توجهي به حقوق بشردرسياست خارجي ايالات متحده ي آمريكا است.سوابق ارتش آزادي بخش ايالات متحده آكنده ازچنين رسوايي هااست كه دربايگاني هاي دولت آمريكا هم ثبت شده اند.مانند رسوايي هاي ارتش آمريكا درگواتمالا(1968)، ويتنام(1969)، شيلي(1976) ،هندوراس(1983)،بازهم گواتمالا(1994) وخليج گوانتانامو(2002).جالب اين است كه درتمامي اين موارد هم ازخودسري وبهبودآينده سخن رفته است.امان ازدست اين خودسرها كه بدون آن كه روح دولت هاي بالاي سرشان خبرداشته باشددست به كشت وكشتارمي زنندودمارازروزگاربي گناهان درمي آورند!!!
9/28/2004
نگاه: كتكي كه چندروزپيش جناب شيخنا سروش ،علي رغم حضورفرشته ي نگهبانش(گيرم درلباس فرماندارشهرخون وقيام قم)ازدست تاريك فكران ديني خوردندبارديگرمعضل گريبان گيرروشنفكران ديني را برجسته كرد.روشنفكرديني كه از منطقي بودن جايگاه وموضع گيري فكري اش دم مي زندبه هيچ وجه نمي تواند بنيادگرايان ديني راازخشونت بازداردحتي اگرخشونت ديني به طورمستقيم به چهره نوراني خودشان هم پنجول بكشد.روشنفكري ديني چيزي نيست به جزبنيادگرايي تلخكام وشرمنده ازناكامي هاي سده هاي پياپي.مساله اين است كه روشنفكري ديني نه مي خواهد ونه مي تواندبه نقدبنيادي تفكرديني بپردازدوفقط مي تواند مدام ندا دردهدكه تفسيرجناح مقابل تفسيري اشتباه ازدين است.روشنفكري ديني حاصل جمع دانش سكولاروجهالت مذهبي است.چيزي نيست جزتن زدن از تسليم كامل به خداوقانون خدا.بنابراين ازاين جا مانده اند وازآن جا رانده.هم به دين خيانت مي كنند هم به عقلانيت.روشنفكري ديني تاهنگامي كه رودرروي جزميات ديني نايستدنمي تواند راهنماي رهايي از توحش ديني باشد.اما اين جزميات خودمباني روشنفكري ديني اند.يكي ازاين جزميات اين است:."خدايي هست وتكاليفي بردوش ما انداخته است" كدام نحله ي روشنفكري مي تواند رودرروي جزمياتي ازاين دست بايستد؟!!
رييس نهادنمايندگي مقام معظم رهبري دردانشگاه ها: ما معتقديم که «او» مي آيد تا سرمايه داري ليبرال را به سرمايه داري مهدوي تبديل کند.
بامدادک : پس دعوا سر لحاف ملا است.
9/27/2004
اندرحکايت قداست دفاع مقدس!!!: درجنگ جهاني دوم شمارکشته شدگان نزديک به جمعيت ميهن آريايي اسلامي بودوازهر۴ نفرآلماني يک نفردراين جنگ جان باخت.روس ها ۲۰ ميليون نفرکشته دادند.موشک باران شهرهاي ميهن آريايي اسلامي به هنگام جنگ (ببخشيد دفاع مقدس!!) درمقايسه بابمب باران هاي هوايي برلين ولندن بيشتربه شوخي مي ماند.جنگ ايران وعراق درمقايسه با جنگ جهاني دوم بيشتر به درگيري هاي درازمدت مرزي مي ماند!!مگرچنددرصدمردم ايران دراين جنگ جان باختند؟چنددرصدازخاک گهربارميهن آريايي اسلامي اشغال شد؟چندشهرويران شد؟حالاچرا آلمان وروسيه وانگلستان وغيره صفت مقدس را به دم جنگ هاي خود نمي بندند ودرميهن آريايي اسلامي اين کاررا مي کنند؟!!آيا به خاطر آن که اسب سواري با کله ي نوراني درجبهه هاي حق عليه باطل هرازگاهي جولان مي داده است استفاده ازصفت مقدس را توجيه مي کند؟حتي اگرچنين اسب سواري را با لامپ جاسازي شده درعمامه اش دستگير کرده باشند وبسياري از عاشقان الله باديدن لامپ مهتابي مربوطه عطاي جبهه ها را به لقاي اش بخشيده باشند وسرخانه وزندگي شان برگشته باشند؟!!تازه ازکجا معلوم براي عراقي ها مادرمرده هم اسب سواراني علم نکرده باشند!!شايد هم درجنگ جهاني دوم هم مسيح موعود سوار بر يابويي بررزمندگان سازمان جوانان هيتلر ظاهرشده باشدوآن هم به عشق آن يابو سوار داوطلبانه روي مين مي رفتند!!يا ازکجا معلوم نظاميان انگليسي را خواب نما نکرده باشد؟!!
9/26/2004
زيستگاه " دو ساد " و "اس اس": گيورگ لوکاچ اندکی پيش از مرگ با لحنی غم بار هشدار داده بود که اگر کمونيسم شکست بخورد نه تنها ليبراليسم بورژوايی دوباره جان می گيرد ساديسم نيز پيروز می شود. سری به کشو لتونی که بزنيد می بينيد چندان هم بی راه نگفته است. راستش را بخواهيد واقعيت های لتونی دردوران پس از کمونيسم بيشتر به ديدگاه های مارکی دوساد نزديک است تا آدام اسميت.
ريگا پايتخت لتونی جولانگاه روسپی گری افسارگسيخته ای شده است. در ساختمان پيشین هتلی بزرگ, روبروی تالارقديمی اپرای واگنر, باشگاهی به نام "عروسک ها " به مشتريان اتاق هايی را ساعتی کرايه می دهدکه ازآن هامی توان درون حمام هايی راتماشاکرد. در بوستانی نزديک بنای يادبودآزادی لتوني, پسرانی سمج به همجنسگرايان خدمات می دهند. همجنس گرايان محتاط تر هم می توانند به سراغ "پوروز" ها بروند كه پنهان كاری را بيشتر رعايت می كنند.
وخامت اوضاع درهمين ها خلاصه نمی شود.كمابيش همه ی نشانه های اشغال كشورتوسط شوروی راازميان برداشته اند(ازجمله بناهای يادبودی كه به افتخارارتش سرخ به پا شده بود) اما لتونی اشغال ديگری را هم درقرن بيستم ازسرگذرانده است كه اين گونه با آن برخوردنكرده اند.درحومه ی غربی ريگا خط مقدم جبهه نبرد ارتش سرخ وارتش هيتلر درماه مه ۱۹۴۵ همچنان پابرجا است ودوره ی نازی ها را حی وحاضرمی توان به چشم ديد.
در "لستنه" به تازگی بنايادبودعظيمی به افتخار ده ها هزاررزمنده ی اس اس برپا كرده اند.درهمين جا بود كه اعضای لتونيايی نيروی ويژه ی هاينريش هيملرتا پايان جنگ جهانی از ناحيه ی تحت كنترل نازی ها دفاع كردند.حدودهشت كيلومترآن ورتر دردهكده ی زانته نيزكه زمانی خط مقدم جبهه بودمورخ بومی تازه كاری دست به نوآوری زده است وباخرده ريزهای به جا مانده از جنگ موزه ای درست كرده است. اين جا نيزهم به زيارتگاه سربازان لتونی تبديل شده بودزيارتگاهی كه پيش ازپيوستن به نيروهای آمريكايی درجنگ عراق درآن گردمی آمدندتاباشنيدن سخنان پرشورروحيه بگيرند.......ادامه
9/25/2004
ابراهيم يزدي:چندسال پيش به امريكارفته بودم ،من و چمران يك دوست قديمي درسانفرانسيسكوداشتيم كه رستوران دارد به او گفتم قصددارم يادنامه اي براي چمران تدوين كنم اگرسند يا عكسي دارد دراختيارم بگذارد.خيلي تندبرخوردكردوگفت باورنمي كردم چمران برودكردستان ومردم را بكشد.بنابراين عده اي هستند كه مي گويندچرا چمران به پاوه رفت.البته من اين را نمي گويم چون عده اي مي خواستندتماميت ارضي كشورمان را جداكنند.
بامدادك: يعني داش ابرام به خاطرتماميت ارضي آدم بكشي خيالي نيست؟به آن دوست رستوران دارت هم بگو اگربه جاي سانفرانسيسكو درميهن آريايي اسلامي بودچغندرازكف كله اش سبز مي شد!!به جان داش ابرام!!
9/23/2004
سرودخواني به سبك بامدادك:ديروزنخستين روزمدارس درميهن آريايي اسلامي بودوبسياري از كودكان نخستين بارپابه مدرسه گذاشتندوازجمله پسرشاخ وشمشاد يكي از اقوام.روزنخست راپدرومادروخويشان لشكركشي مي كنند به مدرسه ها.اين جوري شد كه مادرزن جان هم دست بامدادك را گرفت بردبا خودش به مدرسه تا ازنزديك ببيندبلايي را كه قراراست چندسال ديگرسرخودش بيايد!!
بچه ها را به صف كردندتاسرودملي را بخوانند.اين يكي از نفرت انگيزترين لحظات مدرسه است كه هنوز هم سرپيري خاطره ي تلخ اش را از ياد نبرده ام.چه سرودخواني هاي دوره طاغوت چه سرودخواني هاي دوره ي ياقوت!!دردسرتان ندهم بچه ها دست هاي شان را روي سينه گذاشتند وشروع كردند به خواندن:شدجمهوري اسلامي به پا......
بامدادك هم كه كنارمادرزن جان بوده دستش را گذاشته روي سينه وچون نمي دانسته بچه ها چه مي خوانند شروع كرده است به خواندن دم دست ترين ترانه اي كه به لطف ماهواره نوردي هاي بي پايان عيال يادگرفته :آدم فروش دست تو رو شده برام ،حقه هاتو بلد شدم......
مادرزن جان هم فوري اين عنصرنامطلوب را ازحريم مقدس مدرسه بيرون برده است!!!
9/21/2004
تعارض ها: هيچ چيزبيشترازدوگانگي ها چشم گشا نيست!!دوگانگي ها را که بتواني ببيني ميان تو وخوش خيالي ها فرسنگ ها فاصله مي افتد!!حالاچرا اين روضه را خواندم؟خواندن خبري درباره ي دوقلم حراج درحراجگاه معروف اينترنتيeBay(ايراني بودن بنيان گذاراين حراجگاه اينترنتي چه بادها که درآستين ناسيوناليسم مبتذل نيانداخته است!!) به قول آقايون لات ها تف درکون آدم خشک مي شود!!!
خبرنخست:آدمسي که عليامخدره ي گرامي خانم بريتني اسپيرز به هنگام اجراي يکي ازبرنامه هاي اش روي صحنه تف کرده است(به قول بامدادک آدمس دهني!!) به حراج گذاشته شده وقيمت اش تا ۱۴ دلارهم رسيده است!!
خبردوم:جواني درهمين دلال خانه ي اينترنتي کليه اش را حراج گذاشته است!!آدمس دست دوم وکليه ي دست دوم!!

9/20/2004
نگاه گرامشي:يكي ازدغدغه ي اصلي آنتونيوگرامشي ، ماركسيست ايتاليايي،تجزيه وتحليل پديده ي سلطه(هژموني) وسلطه يابي است.به طوري كه نام گرامشي همواره يادآور واكاوي هاي وي دراين زمينه است.گرامشي مي گويدهرگروه اجتماعي قرارگرفته درفضاي سركوب ،براي رهايي از سلطه، سه مرحله ي اقتصادي،همبستگي وسلطه يابي را ازسرمي گذراند.مرحله ي اقتصادي نخستين وبنيادي ترين مرحله است وطي آن گروه تحت سركوب به منافع مشترك خودآگاه مي شوداماهنوزبه لزوم همبستگي باسايرگروه هاي هم هدف پي نبرده است.گروه درمرحله ي دوم يعني مرحله ي همبستگي به پايه اي ازآگاهي مي رسدكه به لزوم همبستگي فراگيروگسترده براي دست يافتن به برابري باگروه حاكم پي مي برد.سلطه يابي سومين وپيشرفته ترين مرحله است كه طي آن گروه منافع جمعي اش را منافع سايرگروه هاي زيردست هم قلمدادمي كند.
9/19/2004
سيدخندان مي غرد!!!: سيدخندان رئيس جمهورى ميهن آريايي اسلامي روز پنج شنبه در مجموعه سعدآبادبارديگر به سان شيري غريد ودوست ودشمن وخردوكلان راازخرمن زارشجاعت ورشادت خودانگشت به فلان (از سه نقطه که بهتراست!!!)کرد!!آري ايشان درنهايت شهامت درباره ي دستگيري هنرمندان خانه سينما حرف زدکه برهمگان آشکاراست دوصدکردارچون نيم گفته نيست!!(اگردرگذشته اين گزاره را جورديگربيان مي کردنداشتباه بوده است بي بروبرگرد!!آره قربونش!!).ايشان گفته اند من كارى به آنچه آنجا انجام شده ندارم(راست مي گويد طفلک!!اين درست است که ازميان هزارنفرفقط دونفرونصفي به نداي ملکوتي تکبير پاسخ بدهند!!درحالي که اگرتوي اتوبوس خط واحد هم بگويي براي رفع سلامتي خودتان صلوات بفرستيدهمه لبيک مي گويند!!).جناب سيدخندان گفت که اين نوع برخوردها تنها موجب مى شود ما نخبگان و هنرمندان خود را از دست بدهيم(اين راهم راست مي گويدبه ضررخودتان مي شودبعدمي خواهيد چه کسي را بکشيديا به زندان بياندازيد!!پول نفت نازنين رابايدبدهيدهنرمندونخبه واردکنيد!!)خداراخوش ميآيد؟!!!! مي گويندازاين غرش قاضي مرتضوي سكته ي مليح كرده است وخود شاهرودي هم قالب تهي كرده است!!خداراخوش مي آيد؟!!
اميدمي روداين غرش سيدخندان هنرمندان زنداني رابرهاندودست كم ازواردات هنرمندونخبه خلاص شويم!!
9/16/2004
معاون اول قوه ي قضاييه :احكام وحدود الهي براي همه ي زمان ها سنديت داردومرورزمان موجب افت اعتبارآن ها نيست.
بامدادك:بين اين يارو وشيخنا عبدالكريم سروش بايد يك جنگي بندازيم!!من كه روي بردن اين يارو شرط مي بندم خيلي قلچماق به نظر مي آد!!
9/15/2004
ماركسيست مو بلند : يکي از سرشناس ترين فعالان هنک کنگ درانتخابات پيروزشدوبه مجلس قانون گذاري راه يافت.ليونگ کووک هونگ باکسب ۶۰۹۲۵به آساني پيروزشدوروزشنبه درحالي که تي-شرتي آراسته به عکس چه گوارا به تن داشت درجشني حاضرشدکه هوادارانش برگزارکرده بودند.جناب ليونگ اعلام کرده است که درجلسه هاي مجلس هم باهمين پيراهن شرکت خواهدکرداما طبق مقررات مربوط به پوشاک نمايندگان، پوشيدن لباس هاي غيررسمي درمجلس ممنوع است!!!جناب ايشان غيرازعهدوپيمان مربوط به پوشاک، به کارگران هنگ کنگ هم قول داده است هرکاري ازدستش برآيد براي شان درمجلس انجام دهد(انگارهنگ کنگ شوراي نگهبان ندارد!!). کارهيونگ ازدوران حاکميت انگلستان برهنگ کنگ اين بوده است که خودش رابه مراسم وگردهمايي هاي دولتي برساندوشروع کند به شعاردادن، تابلو بلندكردن وپرچم سوزاندن.هنگامي هم كه ارتش چين درميدان تيان آنمن در۴ ژوئن ۱۹۸۹ هزاران هوادار دمكراسي را سركوب كردهيونگ تابوتي نمادين درست كرده بودوهمراه خودش حمل مي كرد. هيونگ را به خاطر موهاي بلندش موبلند صدامي كنند موهاي بلندي كه پليس بارها طي بازداشت هاي گوناگون از ته تراشيده است.

9/14/2004
كاش سرم رابردارم و هفته اي درون گنجه اي بگذارم
دردل تاريك گنجه اي و
دربه روي اش ببندم.
به جاي سرم چناري برشانه هايم بنشانم و
وبراي هفته اي درسايه اش بيارامم.
ناظم حكمت

تحكيم مردم سالاري : انگارتمامي خودکامگان جهان صفات مشترکي دارندکه مي شودهمه اشان را بي درنگ به يک گاري بست!!باورنمي کنيد برويد سخنان جناب پوتين رييس جمهور گران‌مايه ي روسيه رابخوانيدکه فرموده اند براي تحکيم مردم سالاري چاره اي جز مبارزه ي تمام عيار باتروريسم نيست.براي اين کارهم سواي به کشتن دادن کودکان ومردم بي گناه درتماشاخانه ومدرسه وغيره راه هاي ديگري هم وجود دارد که يکي را هم جناب ايشان به تازگي اعلام کرده اندآن هم فاتحه خواندن براي انتخابات فرمانداري در۸۹ منطقه ي روسيه وگماردن مستقيم فرمانداران اين مناطق به دست با کفايت خودجناب رييس جمهوراست.اين اقدام درراستاي سرکوب تروريسم بوده است چون مردم اين مناطق با پررويي تمام کساني را براي فرمانداري برمي گزيدندکه هوادارتروريست ها بوده اند!!عجب مردمان بي شرمي!!!جناب پوتين اگرهمين گونه درتحکيم مردم سالاري يکه تازي کندبعيدنيست که گوي سبقت راازسردمداران مردم سالاري ديني درميهن آريايي اسلامي هم بربايند!!
ستون ديگرمردم سالاري جهان هم اين روزها دست گل ديگري به آب داده است!!پس از شکنجه ي عراقي ها درزندان ابوغريب بغدادوزندان هاي بصره چشم ما به جمال شکنجه عراقي ها درموصل هم روشن شد!!نشريه گاردين به تفصيل ماجراي شکنجه ي زندانيان عراقي توسط ارتش آزادي بخش ايالات متحده را نوشته است.يک حقوق دان عراقي مي گويددرساختماني که اسم اش را گذاشته اند ديسکو!!سرتاپا لختش کرده اند وکلاه خودي روي سرش گذاشته اند.بعدهم رويش آب سردريخته اند!!همه ي اين کارها را هم باچاشني آهنگ غربي انجام داده اند!!!اين حقوق دان عراقي مي گويدطي ۱۵ ساعت بارها اين کارراباوي کرده اندتاتسليم شود!!!صداي موسيقي نيزچنان بلندبوده است که بابلندگويي که کنارگوش اين حقوق دان بيچاره نصب کرده بودندحرف هاي شان را به گوشش مي رساندند!!شکنجه گران دستکش ويژه اي به دست داشته اندوبه همين دليل جاي هيچ ضربه روي تن شکنجه ديدگان باقي نمي مانده است!!شاهدان ديگرهم ازسوزاندن تن،دست وپا شكستن و فروكردن ميله هاي فلزي درماتحت زندانيان سخن گفته اند!!چه مي شودكردبراي تحكيم مردم سالاري ازهيچ كاري نبايد فروگذاركرد!!
9/12/2004
محسن آرمين : روز ميلاد مبارك مولاى متقيان (ع) صداوسيماى جمهورى اسلامى ايران كه على القاعده بايد از چنين مناسبت هايى براى ارتقا و آگاهى و افزايش ارادت مردم مومن و عاشق ائمه اطهار(ع) استفاده كافى ببرد برنامه اى پخش كرد كه در آن گوينده ماجراى تولد و كودكى مولا(ع) را به اين صورت تشريح مى كرد. «وقتى مولا به دنيا آمد مادر وى فاطمه بنت اسد خواست او را قنداق كند اما هرچه كرد فرزند اجازه نمى داد و بند قنداق را باز مى كرد. مادر گفت: فرزند دلبندم، چرا چنين مى كنى! اين رسم و شيوه ماست. كودك تازه تولد يافته بايد قنداق شود و كودك همچنان با پاهايش قنداق را پس مى زد تا آنكه به صدا آمد و گفت مادر يادت هست وقتى مرا باردار بودى رفتى لب چشمه آب بيارى. ناگهان شيرى در برابر تو ظاهر شد، ترسيدى به تو حمله كند اما در همين زمان سوارى ناشناس سررسيد و شير در برابر او زانو زد و نشست و تو به پاس اين كار گلى از كنار چشمه چيدى (و به روايتى ديگر كه در كتاب ها آمده گردنبند خود را درآوردى) و به آن سوار دادى. (تصور كنيد در سرزمين خشك و بى آب و علف مكه چشمه اى باشد و گل و بوته و سبزه و درختى و بيشه اى كه در آن شير رفت و آمد كند. بگذريم). گوينده ادامه داد: كودك پس از بيان اين خاطره گفت: مادر آن سوار من بودم و سپس گل (و به روايتى گردنبند) را به مادر داد و گفت اين همان است كه به آن سوار دادى
بامدادک : اومدي نسازي داش محسن!!اين جوري پيش بري نه ازتاک نشاني مي ماند نه ازتاک نشان!!!
9/11/2004
بازي هاي بامدادك : چندروزاست كه سعي كرده ايم اندكي تركيب بازي ها واسباب بازي هاي بامدادك را عوض كنيم.خودم برايش ذره بيني خريدم!!قيافه اش ديدني بودوقتي از پشت ذره بين به بزرگ شده ي دماغ وسبيل من،ابروي عيال وشامبول خودش نگاه مي كرد.هنوزفرصت نكرده ام باذره بين آتش زدن كاغذرا نشانش دهم!!فكركنم درست وحسابي شاخ دربياورد!!!دوتاآهن ربا يكي نعلي شكل ويكي هم ميله اي شكل برايش خريدم.يك بسته براده آهن هم همراه شان بود كه وقتي عيال ديدحسابي عزاگرفت!!مغازه هاي اسباب بازي فروشي هيچ كدام آهن ربا نداشتندپدرم درآمدتا توي نوشت ابزارفروشي پرتي توانستم آهن ربا گيربياورم.حدس مي زدم كه آن جا داشته باشدچون تنها جايي است كه نوك مداد هفت دهم "2B" هم داردكه به راحتي گيرنمي آيد(اين نوك مداد عصاي دست هرآدم دست به قلمي است!!).طرف از آهن ربا هم خيلي خوشش آمد.به ياد كودكي سوزني نخ كردم وروي آهن ربا آويزان كردم طرف ازرعشه هاي سوزن حسابي خنده اش گرفته بود.عيال هم مقداري خميربازي برايش خريد.چندساعتي كارمان شده بودخميربازي.مرتيكه هرچي كه برايش ساختم اسم شان را گفت ازنردبان وصندلي بگيرتا شامبول و پيچ گوشتي!!پيچ گوشتي گفتم يادشاهكارجديدبامدادك افتادم !!با پيچ گوشتي زدگوشه ي ابروي عيال بيچاره يك گردوي درست وحساب كاشت!!اگرمن درخانه نبودم به گمانم بابت اين مادرآزاري حسابي دركوني مي خورد.بادمپايي قرمز عيال!!عيال مدام جيغ مي كشيد كه ازبامدادك چيزي جز آدمكش بي سروپايي ازآب درنمي آيد!!بعدش بامدادك روي پاي من به خواب رفت وعيال هم گوشه ي اتاق.انگارنصف شب هم بيدارشدندوبا هم آشتي كردند!!!براي مادرزن جان سلام كه مي رفتيم به عيال گفتم توزودتربروجريان رابراي پدروبرادرت تعريف كن مباداخيال كنند مرتكب همسرآزاري شده ام وبرام چاقو بكشند!!دورچشم عيال بيچاره كبودكبود شده!!!همان هنگامي كه مضروب شده بود زنگ زده بود به مادرزن جان كه بپرسد چه كاربايد بكنداما وقتي داستان را گفته بودمادرزن جان درآمده بود كه اوخي حتما بيچاره طفلك حسابي ترسيده!!!عيال را مي بيني كاردمي زدي خونش درنمي آمد!!بدون كلمه اي حرف تلفن را قطع كرد!!!
9/07/2004
پيشرفت تازه ي فمينيسم اسلامي!!: درموج تروريسمي كه سربازان الله به راه انداخته اند وازجمله درگروگان گيري اخيردرروسيه دوچيزبيش از همه به چشم مي آيديكي به خاك خون غلتيدن كودكان وديگري دست به آچارشدن زنان كه اي والله دارد!!!تبخيرشدگان درالله بادادن بمب به دست زنان وبستن بمب به پيكرزنان نشان دادنددست كم درقلمروپرتاب شدن به لقاالله ونوشيدن شربت شهادت زنان را ضعيفه نمي دانند و درسال هاي اخيرحق وحقوق شان را با حق وحقوق مردان يكي كرده اند!!نبايد ناشكري كرد بالاخره اين هم خودش پيشرفتي است وبايد به فمنيست هاي اسلامي تبريك گفت چنين دستاوردگنده اي را.البته بازهم يك عده كوردل شب نورد مي گوينداين كارفقط نوعي تغييرتاكتيك است براي گريختن ازدست ماموران امنيتي كه درفرودگاه وايستگاه قطارواين وروآن ورچشم شان به دنبال مردان قلچماق هستند وبه ذهن شان همه خطورنمي كند كه خواهرمحجبه اي به خودش بمب ببندوگروگان گيري كنديا هواپيما به برج بكوباند!!الله اعلم ما كه به فال نيك مي گيريم اين رونق جديد فمينيسم اسلامي را تا اوسا كريم چه بخواهد وچه انجام دهد!!!
9/06/2004
غرش ونجوا :" زيستن درايالات متحده يعني آكنده گي گوش ازغرش بازارآزاد ، غرش غول نظامي گري وتپش غرش آساي قلب امپراتوري!!دشواربتوان نجواي بقيه ي دنياراشنيد.گيرم كه شنيدن آن نجوا خواست بسياري ازشهروندان ايالات متحده باشد" (آروندهاتي روي)
اندرحكايت كتاب خواني براي بامدادك:كاركتاب خواني براي بامدادك حسابي بالا گرفته است.سابق براين همين كه چندبرگ ازيكي از كتاب ها يا مجله هاي اش را برايش مي خواندي رضايت مي دادومي رفت پي كارش. امابه تازگي نمي گذاردحتي براي خودت هم كتاب بخواني!!بيچاره عيال ديروزداشت "عادت مي كنيم" زوياپيرزاد رامي خواند كه طرف مثل اجل معلق آمد بالاي سرش كه براي من هم بخوان!!!عيال هم كه گمان مي كرد چندخط برايش بخواند طرف مي رودراست كارخودش،ازهمان وسط هاي رمان چندخط به صداي بلندخواند وبعدهم دم فروبست كه ببيندطرف مي روديانه!!زهي خيال باطل!!طرف شروع كرد به دادوبيداد :"ماه منيركجارفت؟""آرزو چي كاركرد؟""نصرت چي گفت؟" غوغايي به پاشد كه بيا وببين!!!تا عيال چندصفحه ي كامل را نخواند طرف كوتاه نيامد كه نيامد!!حالا تصورش را بكنيدمن كتاب گروندريسه ي ماركس را دستم گرفته ام ودارم مي خوانم !!وهمان بلايي كه سرعيال آمد سرمن بيايد!!خيلي دوست دارم ببينم بامدادك اين بارچه جمله هايي را فرياد مي زند!!!
9/05/2004
آشنايي بااينترنت!!: دوباره سرپيري ارسال مان كرده اندبه دوره ي آموزشي!!جالب است اين باردوره ي آشنايي با اينترنت نصيب مان شده است.امان ازدست اين دوره هاي اجباري اداري!!به يادكلاس هاي بينش ديني دوران دانشگاه ته كلاس مي نشينم ورمان مي خوانم!!!يك هفته اي صبح تاظهرعلافي كه چه عرض كنم رمان خواني اين كلاس بيخ ريش نداشته امان خواهد بود.امروزخيلي جالب بوداستادداشت قسمت وبلاگ را مي گفت!!ابتداپرسيدكسي مي داند وبلاگ كيست؟!!هيچ كس نمي دانست!!داشتم ازخنده روده برمي شدم!!بيچاره شروع كرد به ياددادن وبلاگ نويسي!!باورتان نمي شودازچگونگي ثبت نام دربلاگ اسپات شروع كرد وتاآخرش رفت!!!
9/04/2004
شانزدهمين سالگرد كشتار زندانيان سياسی : نخستين باري كه يكي از پيامدهاي كشتارزندانيان درسال 67 راازنزديك ديدم همان تابستان سال 67 بود.ازصدقه ي سرجنگ وموشك باران تهران فيض اجباري نصيب مان شده بودوچندواحددردانشگاه گيلان گرفته بودم.تلپ شده بودم خانه ي عمه جان.خويشان روستايي عمه جان كه ازروستا مي آمدندديداري تازه كنندسربه سرعمه ام مي گذاشتم.عجب قوم وخويش هاي باحالي داري!!!يكي شان دخترعمه اش بودكه هرهفته براي ملاقات پسرزنداني اش به شهرمي آمد سري هم به دختردايي اش مي زد.تا مي آمدمن هم شروع مي كردم.بيچاره گوشش سنگين بودونمي شنيد به دخترعمه اش چه مي گويم.به عمه جان مي گفتم بپرس دوست پسردانشجو نمي خواهد!!!پسرش به 15 سال زندان محكوم شده بود.عمه جان مي گفت بشوتخم سگ!!(يعني بروتخم سگ!!)پسرش هوادارمجاهدين بودموتورگازي اش را داده بودآخوندي راتروركرده بودند!!به عمه جان مي گفتم هرچي نباشه دخترعمه ي پدرم كه هست!!پسرش هفت هشت سالي بودكه درزندان بود.هرباركه مي آمدچنان محكم بغلم مي كرد ومي بوسيد كه نزديك بود استخوان هاي تنم بشكند.درشگفت بودم اين همه نيروراازكجا آورده است!!!هرباركه مي آمد مي نشست ور دل دختردايي اش وازيادهاي پسرش مي گفت ازدرخت بهي كه كاشته بودوآن سال غرق گل شده بود.چه فحش هايي كه نمي دادبه سيداولادپيغمبرمي گفت سيدالاغ پيغمبر!!چنان بانفرت مي گفت سگ دين كه هميشه جا مي خوردم!!!آخرين باري كه ديدمش پسرش راتيرباران كرده بودندوتنهاپيراهني به دستش داده بودندكه چنان بومي كشيدش انگارخوش بوترين گل جهان است!!ديگرنا نداشت كسي را درآغوش بگيردمن هم ديگرناي شوخي كردن با عمه جان رانداشتم!!عمه جاني كه مدام مي گفت بيچاره هشت سال ديگراززندان اش مانده بود!!سالگردمادركه عمه جان به خانه امان آمده بودسراغ دخترعمه اش را گرفتم گفت فلج وخانه نشين شده است.
9/01/2004
اوسا کريم هم نفس راحت کشيد!!:گمان نکنيدتنهادردرگيري هاي گوشه کنارجهان از فلسطين بگيرتاعراق وبوركينافاسو است که عرق پيشاني اوساکريم راازفرط فعاليت درمي آورد!!نه خيربازي هاي المپيک ازهرچه جنگ نيزبراي اوساکريم پردردسرتراست!!ازهمين روپايان يافتن المپيک به معناي نفس راحت کشيدن اوساکريم هم هست!!خوش بياري اوسا کريم دراين است که کلي امام وقديس هم توي دست وبالش داردومي تواند بسياري ازکارها را به آن ها بسپاردوگرنه کمرش زيرباراين همه مسوليت به احتمال فراوان دوتا مي شد!!براي مثال رتق وفتق رضازاده ي خودمان را به حضرت ابوالفضل سپردبگذريم ازاين که رضازاده ادعاکرده بود مي خواهد۱۰۰۰کيلووزنه بلندکند وآن حضرت به خوابش آمده بود که ۱۰۰۰کيلومي خواهي بلندکني بلند کن اماروي من حساب نکن!!!بااين همه اوساکريم درالمپيک امسال چنان پرکاربودکه بازارستايش وسپاس گزاري ازمراحم ايشان داغ داغ بودچه درقالب سجده رفتن وصليب کشيدن چه درقالب سخنان گهربار.اين هم مشتي نمونه ي خروار:
هشام الغروشي(دونده ي مراکشي وبرنده طلاي المپيک):مدال امروز من هديه اي ازسوي خداوندبود.
ميزوکي نوگوچي(دونده ي ژاپني برنده ي ماراتون زنان):دوست دارم بگويم خداوند عزيز، متشكرم!
يوليا نسترنکو(دونده ي روسيه ي سفيد وبرنده ۱۰۰مترزنان): به خدااعتقاددارم ومعتقدم که خداتمام کوشش هاي مراديدوکمکم کرد
آليسون فليکس(دونده ي ۱۸ساله وبرنده ي مدال نقره ي ۲۰۰متر):اين توانايي را خدا به من داد.سرعت من نعمت خدااست نه چيزديگر.من هم براي رضاي اوست که مي دوم.

لاورين ويليامز(برنده ي مدال نقره ي ۱۰۰مترزنان ازآمريکا):اين استعدادوهديه را خدابه من داده است.اگرخدانخواهدهرتقلايي بکنيم به جايي نمي رسيم
آتاناسيا تسوملکا(دونده ي يوناني برنده راه پيمايي ۲۰کيلومترزنان):تمام آرزويم رسيدن به اين مدال بود.ازخداوندسپاس گزارم
فاني هالکيا(دونده ي يوناني برنده ي طلاي ۴۰۰متربامانع زنان):خداوندراشکرمي گذارم که چنين مرحمتي به من کرد
ژوانا هيس(دونده ي آمريکايي وبرنده طلاي صدمتربامانع):من فقط دعاکردم وهمه چيزرابه دست خداسپردم(طلاي اين خانم دوساعت پس ازعبورازخط پايان اعلام شد چون حريفش به نتيجه اعتراض کرده بود)

آنا ميرس(دوچرخه سواراستراليايي وبرنده ي ۵۰۰ مترتايم تريل):مسابقه ي سختي بودوسال خوشي براي من.به خاطرهمه ي اين نعمت ها ازخدامتشکرم
الگا اسليوساروا(دوچرخه سوارروسيه وبرنده ي مسابقه دورامتيازي):به خاطراين هديه ازخدامتشکرم!
ديميتري ساوتين(برنده ي برنزشيرجه ازسکوي سه متري):درآغازسال وضعم خيلي خراب بود.کتفم ازجادررفته بود اماشکرخدادوباره حالم خوب شدوتوانستم اين مدال راببرم
اوتيس هريس(دونده ي آمريکايي وبرنده ي نقره ي ۴۰۰متر):آرزوي من طلا بودامااين هم هديه ي خدااست وحضور دراين مسابقات هم لطف خداوندي بود.ازلطفي که خدابه من کردبسيارسپاس گزارم
عدنان حمد(مربي تيم فوتبال عراق):شکست دربرابرپاراگوئه خواست خدابود.فرصت هاي بسياري داشتيم اما نتيجه نداد
البته دراين ميان برخي باپررويي تمام به جاي سپاس گزاري ازداروهاي نيروزا ازاوساكريم تشكركردندكه به خيال خودشان لوكه رفتنداوساكريم ضايع شودكه زهي خيال باطل!!اوساكريم اگرمي خواست با اين جورخبط ها ضايع بشودكه ديگرهيچي!!!

بازگشت به بالا