1/13/2002
نگاه: يکی از ايرادهايی که درميهن آريايی اسلامی به جامعه غرب ودمکراسی های اروپايی می گيرند نبود معنويت وازخود بيگانگی انسان غربی است(انگار انسان شرقی به هيچ روی اين گونه نيست!!!).هدف از چنين سخنانی به طور ضمنی اين است که حقوق برابر سياسی ومدنی هم دردی را دوا نمی کند.فرزانگان می دانند که آزادی سياسی گام نخست است وتا رهايی انسانی واجتماعی هنوز بايد گام ها برداشت.در غرب ،شهروند در گستره ی زندگی سياسی دارای حقوقی برابر با ديگران است اما در جايگاه انسان ودر زندگی راستين ودر جريان توليد اقتصادی با ديگران برابر نيست.تا هنگامی که در شالوده های مادی ،علت های وجودی نابرابری ها حضوردارد سرگشتگی و از خودبيگانگی هم محو نخواهد شد.بهشت برابر ی سياسی نبايد دوزخ نابرابری اجتماعی را از چشم ها پنهان کند. شهروند سياسی و انسان يکی نيستند.البته کسانی که به برابری سياسی تن نمی دهند نيز نبايد برای نبود برابری های اجتماعی اشک تمساح بريزند اگر هم بريزند کسی آن را باور نخواهد کرد.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا