1/15/2002
فيلم ها: نيمچه نوشته ی کمينه درباره واپسين فيلم استادبيضايی بسياری از شيفتگان استاد را خوش نيامد و باران رايانامه (ای ميل سابق) به سوی اين حقير سرازير که چرا نوشته ايم بالای چشم استاد ابرو است.برخی گفتند فيلم را دوباره ببين(يعنی هنگام ديدن فيلم سرت با اون جای ات بازی می کرده!!) برخی هم نوشته ی پيش گفته را چنان توصيف کردند که گويی پارس سگی بوده در برابر نور پرفروغ مهتاب!!اين برخورد هواداران جامه یرزم پوشيده، مختص هنرورزان اين ديار نيست که در ميان هواداران سياست مردان بسی آشناتر است گيرم که برای هنرمندان بيچاره قانونی نگذرانده اند که اگر کسی به آن ها گفت تو بايد شش ماه برود زندان و شماری هم تازيانه نوش جان کند.من برسر همان سخن پيشين در باره یآن فيلم هستم فقط دو نکته را بگويم بدنيست:
1-بيضايی هميشه از نظر تيپ سازی در سينمای ايران شهرت داشته است اما در سگ کشی از اين لحاظ هم ناکام بوده است.می گوييد نه ،نگاه کنيد به تيپ های اين فيلم .يکی آن حاجی بازاری که داريوش ارجمند نقش اش را بازی می کند تيپی که ازفرط تکرار به ابتذال پهلو می زند ،همان انگشترعقيق و همان تشنگی سيری ناپذير برای دراز کردن هر زنی که سرراه اش می آيد.يا نگاه کنيد به نقش آدمی که احمد نجفی بازی می کندوفارگيليسی بلغور می کند.تيپی که اکنون به وفور در مجموعه های تلويزيونی صداوسيما تا مرز نخ نما شدن به کارگرفته شده است و می شود.
2-دوره ونسلی پايان يافته وروزگار ديگری آغازشده است.باز کارگردان هايی فيلم خواهندساخت و از ديگران بهتر خواهند ساخت.وای به حال کسانی که نتوانند تحولات اجتماعی را درک کنند حتی اگر استاد باشند.ديگر دوره ی سرسپرده بازی، گذشته است و هنرمند بزرگ بودن بسياردشوار است
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا