1/19/2002
نگاه: اين روزها اصلاح طلبان توانسته اند اندکی واپس گرايان را عقب برانندوبرای اين کاميابی ناچيز،سرازپانشناخته شادمانی کننداما تا هنگامی که تناقض های بنيادی خود را گره گشايی نکنند نبايد چندان دل خودراخوش کنندوبه آينده اميدوارباشند.مهم ترين نکته آن است که اصلاح طلبان بايد از هواداری زيرجلکی و موذيانه ازتقسيم بندی خودی وغير خودی دست بردارندودر برابرنقض حقوق بشر در تمامی شکل های اش بايستند.اصلاح طلبان برای يک بار هم که شده بايد اعلام کنندبه شعور جمعی اعتقاد دارند نه شور جمعی.بايد به نقد ساختارقدرت بپردازندوبه تحليل بهادهند نه به تجليل(اکنون نماينده همدان را تا جايگاه خدايی بالا برده اند).اين آقايان چاره ای جز روی آوردن به شناخت عمقی ندارند.اصلاح طلبان بايد بپذيرند که محافظه کاران فقط مخالفان آن ها در ساختار قدرت اند ودر قلمرو انديشه حرفی برای گفتن ندارند.درساحت انديشه هماورد اصلی اصلاح طلبان همانا روشنفکران غير دينی اند که بايد برای فعاليت شان فضا را آماده کردواين هم فقط از اصلاح طلبان بر می آيد که در ساختارقدرت سهمی دارند.تنها در تعامل ديالکتيکی با روشنفکران غير دينی است که جبهه ی دوم خردادشايد بتواند ازکلی ومبهم گويی وبی برنامگی سياسی رهايی يابد.زيرا در اين تعامل ديالکتيکی است که استدلال ها ی مخالفان راستين مطرح و فرصت برای سبقت جويی مهيا می شود.در اين صورت است که در عين جذب ابعاد مهم ديدگاه مخالفان می توان با آن ها مخالفت کرد.در اين صورت است که می توان از راه جذب،تطبيق،نقد و بازانديشی، افق های فکری خود را فراتر برد.در ضمن اين تنها راه برای جبهه ی دوم خرداد است که بتواند خود را از اتهام مصادره به مطلوب کردن شعار های ديگران تبرئه کند.وگرنه بايد همچنان فشار ناشی از شعارهايی را تحمل کند که گويا خود نيزچندان باوری به آن ها ندارد.

0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا