1/20/2002
کتاب: سرانجام توانستم کتاب نچسب وملال آور"گذار از برزخ" خاطرات ناصرزربخت را به پايان برسانم.کتاب چندان مهمی نيست وگمان نکنم با خواندن اش چيزی نصيب علاقه مندان به تاريخ جنبش چپ در ايران شود.کتاب پيوست های جالبی داردمثل اسناد پلنوم چهارم حزب توده(چيزی مثل کنگره بيستم حزب کمونيست اتحاد شوروی)،آخرين نامه ی رادمنش به عباسعلی شهرياری(معروف به مرد هزار چهره)و مقاله ی مردتنها از باقرمومنی درباره رادمنش.به هر حال چند فراز جالب هم در اين کتاب بودکه در پايين می آورم:
- يکی از کسانی که سال ها در زندان های استالين به سر برده بود ودر دوره ی خروشچف آزاد شده بودبه ديدن طبری در مسکو می رود.اين آدم که در زندان زجرها کشيده بوددر خانه ی طبری چشم اش می افتد به مجسمه ی کوچک استالين روی ميز کوچک طبری.با عصبانيت به طبری گفت اين را چرادور نينداخته ای.طبری گفت استالين به اندازه ای که اشتباه کرده خدمت هم کرده است وبه غير از اين فيلسوفی واقعی بود!!!
- در شوروی ملا مصطفی بارزانی با رهبران حزب توده رفت وآمد داشت ولی هيچ وقت از آن ها متابعت نمی کردبه طوری که يک باردر ضيافتی به طبری پرخاش کرده وفحش داده بود.گويا طبری شعری در ستايش و مدح او ساخته بود که خوش اش نيامده بود.
- حالا (يعنی بعد از اعترافات طبری در جمهوری اسلامی) اين استاد دانشمند(طبری) صدوهشتاد درجه چرخش يافته.اگر همين استاد دانشمند را بردارندببرندمسکو باز هم يکی از تئوريسين های نامی مارکسيزم می شود.طاقت سختی را ندارد چه می شود کرد!!

0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا