3/06/2002
کتاب: رمان "جاودانگی"نويسنده ی چک، ميلان کوندرا ،از آن کتاب هايی است که صد بار هم بخوانی باز درآن به نکته های تازه ای برمی خوری!!انگليسی جاودانگی را که بخوانی پی به حذف شده ها نيز می بری اما رمان چنان قدرتی دارد که برگردان فارسی همچنان خواندنی است.نکات تازه ای که در اين رمان به چشم من آمد:
* پدراگنس همواره درپی مطالعه بود ومادرش تشنه ی حرف زدن،اين يعنی ناگوارترين دوگانگی بين زن وشوهر وکابوسی هميشگی!!
* گدايان گويی اگنس را کشف می کردند،انگار در چهره ها ميزان احتمال دريافت کمک را می توان سنجيد
*همينگوی و گوته از کنجکاوی مردم درباره ی زندگی شان ونه آثارشان دلخورند.واقعيت اين است که اثر از خود نويسنده مهم تر است اما اين را بسياری از باشندگان ميهن آريايی اسلامی نيز درک نمی کنند.بسياری ازشعر شاملو سردرنمی آوردند اما مدام به ديدارش می شتافتند،از فيلم های مخملباف سر درنمی آورند اما حاضرند سرشان را بدهند تابدانند آشپزخانه ی جناب کارگردان اوپن!!! است يا نه.شايداين همه بهانه ای است برای نفس کشيدن درجوار جاودانگی!!
* درآستانه ی مسافرتی طولانی، گالا همسرسالوادردالی بی آن که جناب نقاش راخبر کند خرگوش اهلی شان را سر می برد و خوراکی خوش مزه فراهم می کند. دالی از همه جا بی خبر،غذا را با لذت تمام می خورد،اما بعد که از موضوع آگاه می شود هر آن چه را خورده است بالا می آورد. گالا چنين حساسيتی ندارد وحتی براين باور است که محبوب را در روده های خود احساس کردن از عشق ورزی و نوازش هم قوی تر است.يادم می آيد در دوران کودکی مادرم از بوقلمون خانگی مان فسنجان درست کرده بود و من وخواهر وبرادرم به آن لب نزديم وهمين طور در مورد گوسفندی که درخانه بزرگ کرده بوديم.هنوز در پس اين همه سال ، يادآوری آن فسنجان دلم را دچار آشوب می کند.من با گالا موافق نيستم!!
* پل می گويد اگر در دو سوی جنگ های جهان زن ها بودند کسی روی زمين به جا نمی ماند.به راستی ضد زن ترين موجودات خود زن ها هستند!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا