3/17/2002
دوست سال ديده ی من: يادم می آيد درسال های پايانی دهه ی هفتاد، ترجمه ای آلمانی از گزارش های پليس مخفی انگلستان در باره ی مارکس درتبعيد(در لندن) به دستم رسيد که بسيار اسطوره زداوخودمانی بود.تاريخ يکسره اسطوره است ووظيفه ی روشنفکران هم اسطوره زدايی!!افسوس که کتاب را درگذر سال ها گم کرده ام.
در بخشی از اين کتاب آمده بود:" در خانه ی مارکس هميشه و به روی همگان باز است.واردراهرو که می شوی جايی می بينی پر ازخرت وپرت.دراتاق مارکس را که می زنی صدايی به درو ن ات می خواند،به درون که پامی گذاری در فضای پردوداتاق چشمت جايی را نمی بيند وبايد اندکی بگذرد تا چشم عادت کند.مارکس از پشت ميز کارش برمی خيزد وتورا دعوت به نشستن می کند.روی صندلی ها مانند روی ميز کار مارکس انباشته از کتاب وفنجان هايی است که چای ته اشان خشکيده است.همين که جايی پيدا کنی وبنشينی برخورد های بی ريا وصميمانه و سخنان گرمی که می شنوی فضای جهنمی اتاق را ازيادت می برد وبهشت انديشه وروشن بينی در ذهن ات خانه می کند.چنان مجذ وب فضا می شوی که همه چيزرافراموش می کنی..."
حقا که پليس هم پليس انگلستان!!!
نمی دانم کسی نسخه ای ازاين کتاب را به انگليسی يا آلمانی سراغ دارد يا نه.جان می دهد برای ترجمه کردن!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا