چهره ها: ديروز(24ارديبهشت)
يورگن هابرماس درتالارفردوسي دانشکده ي ادبيات دانشگاه تهران درباره ي
سکولارکردن درجوامع پست سکولار سخن راني کرد.تالارجاي سوزن انداختن نداشت بسياري سرپا وبسياري برکف تالارنشسته بودندهنگامي که
هابرماس به درتالاررسيد وباهمراهان اش از ميان جمعيت به سوي سکوي سخن راني مي رفت همه کف مي زدند وتاچنددقيقه اي صدا به صدا نمي رسيد.
هابرماس موهايي دارد به سپيدي برف يا پشمک!!!وچنان تودماغي حرف مي زند که اگرآلماني هم بداني دشواربتواني سخنان اش رادريابي اماپيدااست که پرحرارت وآهنگين سخن مي گويد. به هرحال
هابرماس چنددقيقه اي حرف مي زد وبعددرنگي مي کردتامترجم(
دکترعلی بهشتی) سخنان اش را به فارسي برگرداند.چکيده سخنان اش اين بود:
-همسازي بااستمراروجوددين درجامعه،ويژگي جوامع سکولاراست يعني دين ازجامعه حذف نشده است وهمچنان به فراخورخودوزني هم دارد.
-بين روشنگري علمي ومرجعيت ديني نبايدرويارويي آشتي ناپذيروجودداشته باشدزيرادربازي مبتني براصل همه ياهيچ،برتري يک طرف تنها باازميان رفتن طرف ديگر ميسر مي شود.
-درفرايندعقلاني کردن جهان زندگي،اديان بايدازادعاي خوددرباره ي شکل دهي کل ساختارزندگي اجتماعي دست بردارند وبه سهم فراخورجايگاه خودبسنده کنند.
-بازانديشي درسنت هاي فرهنگي وتزلزل يقينيات ديرين ازپيامد هاي مدرنيته است.
-سنت زدايي بي دردنيست اما اين دردها،دردهاي رهايي است
-"ازخودبيگانگي"(به تعبير کارل مارکس)و"ازدست رفتن معناوآزادي"(به تعبيرماکس وبر) ازبي ساماني بازار،خارج شدن بازارازمهارسياست ونهادينه نشدگي ظرفيت هاي قدرت ناشي مي شود.
-دين تنها درصورتي مي تواند درچارچوب مدرنيته سرپابماندکه:
1-دررويارويي با ديدگاه هاي ديگر بخردانه رفتارکند
2-به مرجعيت علوم دراجتماع تن بدهد
3-با مردم سالاري وحقوق بشر(خاستگاه هاي مشروعيت حکومت)سرسازگاري درپيش گيرد.
-دين تنهادرصورتي مي تواند درعرصه عمومي باقي بماند که ازتوسل به اقتدارسياسي دست بردارد وتنهابا کلام خودوجدان جامعه رامخاطب قراردهد.
پس ازسخن راني نيز جلسه ي پرسش وپاسخ آغازشد.ملت روي کاغذ پرسش هارامي نوشتند ومترجم براي
هابرماس به آلماني مي خواند واو به انگليسي پاسخ مي گفت(جالب اين بود که مترجم دوباره پاسخ هارابه فارسي برمي گرداند،شايد بوبرده بود که صداي تودماغي
هابرماس چندان واضح نيست)با آن که اکثرپرسش ها پرت بود بازهم ازميان پاسخ ها مي شد به نکات جالبي دست يافت(يکي پرسيد پست سکولارچه ارتباطي با پست مدرنيسم دارد!!!ونمايان شد که طرف درکل ازحرف هاي
هابرماس چيزي سردرنياورده است!!دمي گذشت تا
هابرماس بهت زدگي اش راکنارزد وگفت هيچ ربطي ندارد!!)ازميان پاسخ ها مي شددريافت که هابرماس باپست مدرنيسم يا به تعبير خودش
مابعدالطبيه ي جديد ميانه اي ندارد وهنوز براين باوراست که
مدرنيته پروژه اي ناتمام است
همه چيز داشت به خوشي وخرمي پايان مي يافت که عاقله مردي با موهاي دم اسبي از ميان جمعيت بلند شد تامستقيم پرسشي را مطرح کند.ازروي نوشته وبه انگليسي خطابه گونه اي را با عبارت هرپروفسور آغاز کردکه نمي دانم شما آلماني ها چون يهوديان را دراتاق هاي گاز قتل عام کرده ايد احساس گناه مي کنيد واکنون دربرابر تروريسم اسراييل سکوت پيشه کرده ايد والخ. درميان حرف هاي اش هم مدام مي گفت هرپروفسور!!!هرچه برگزارکنندگان ومترجم واطرافيان خواستندازخرشيطان پايين اش بياورندنشدکه نشد.سرآخرخود
هابرماس گفت که شما وقت ديگران راضايع مي کنيد. پيرمردازلحن تندوگوش خراش عاقله مرددم اسبي ناراحت بودگمان ام علت بانگ سردادن اين خروس بي محل هم مخالفت هابرماس باهرگونه تروريسم دربخشي ازسخنان اش بود.