5/04/2002
نگاه:چندشب پيش يکی ازکارگردانان سينمای دفاع مقدس برصفحه ی تلويزيون ميهن آريايی اسلامی پديدار شد وکلی چس ناله کرد درباره به ابتذال کشيده شدن سينمای جنگ،ببخشيد دفاع مقدس!!(ما که نفهميديم دفاع مقدس يعنی چی؟لابد دفاع طرف مقابل نامقدس است!!اين هم درراستای نام گذاری اسلامی مفاهيم ناخوشايند برای اهل دين است مثل حرکات موزون برای رقص).گمان نکنم پديده ای منفورتر از جنگ درساحت بشری وجودداشته باشد اما ازآن بدتر تقديس اين پديده ی منفور است آن هم از سوی دستگاهی که وزارت خانه ی خودش را وزارت دفاع ومال طرف مقابل را وزارت جنگ می نامد.درميهن آريايی اسلامی همه چيز وارونه است در سينمای جدی جهان، فيلم ساختن درباره جنگ به معنای پی کاوی خشونت نفرت انگيز جنگ است اما درسينمای جدی ايران فيلم سازی درباره ی جنگ به معنای تقديس آن وحسرت خوردن برای فضای عرفانی اش است.آن هم درجامعه ای که حتی رزمندگان ديروزش دريافته اند جنگ چيزی جز بيگاری برای نوکيسه گان تازه به دوران رسيده وکهنه کيسه گان پيش کسوت نبوده است(چندروز پيش به يکی از همين کهنه رزمندگان گفتم اگه آمريکا حمله کنه نمی ری بجنگی؟ گفت به کون خودم خنديدم،همونا برند که توی نياوران توی برج های شان زيربادکولر زجرمی کشند!!!).هروقت که اسم جنگ می آيد ياد صحنه ی آغازين فيلم غلاف تمام فلزی(استانلی کوبريک)می افتم که کله ی سربازان را ازته می تراشند ودرنمای نزديک آدم می بيند که همچون گوسفندانی پشم چيده راهی کشتارگاه می شوند!!حالا اين صحنه را مقايسه کنيد با تقديس های تهوع آوری که ازجنگ درفيلم های امثال حاتمی کيا وساير همپالگی ها ارائه می شود!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا