5/25/2002
نگاه:چندروزپيش باز هم درجايی درگير بحث درباره ی فيلم سگ کشی شدم ودربرابر موافقان بيضايی موضع گيری کردم .بحث به جايی نرسيداماخودم درگيربحثی درونی شدم!!چگونه می شودکه اثری هنری به نظربرخی ناب است وبرانگيزاننده ی بهت هنری وفلسفی،وهمان اثربه نظربرخی ديگرمزخرف ووقت بربادده!!اين پيوندديالکتيکی ميان اثرهنری ومخاطب ازآن پيوندهايی است که همواره شگفتی ساز است.ازآن جاکه يک سر اين پيوند مخاطب است هرارزشی راکه هم او به اثری نسبت می دهد به شدت فردی ودلبخواهی است وهمنوايی وهمسازی اثرهنری ومنش مخاطب است که درنهايت موضع گيری هرمخاطب رامی سازد.اثرهنری هنگامی هستی پيدامی کندکه مخاطبانی دارای توان مندی های زيباشناختی آن رادرک کنند يعنی اين نگاه اهل ذوق است که اثری هنری رابرمی کشدوبرصدرمی نشاند.برای من هماره غوطه وری درهراثری ازخواستی بلندپروازانه سرچشمه می گيردکه دست يافتن به منشی فراتاريخی راهدف گرفته است.دوست دارم آگاهی وتجربه های هنرمندفرهيخته را فراچنگ آورد.اثرهنری هم تنهادرصورتی ارزش دارد که به مخاطب امکان اين کاررابدهد.ناگفته پيداست که هم مخاطب بايد دربستری آشنا باآثارهنری پرورش يافته باشدوهم هنرمنددارای آگاهی باشد(آگاهی به معنای دست آوردی از کل فرآيند تاريخ!!!)بنا براين گام نهادن درحوزه ی ارزش گذاری که به شدت دستخوش عدم تعين است وآکنده ازمفاهيمی گنگ،لغزان وکشسان وازهمه مهم تروابسته به جايگاه وموضع اجتماعی مخاطب ،هيچگاه دست آوردی قطعی به بارنمی آورد.چاره ای نداريم حرف های همديکررابشنويم ولذت ببريم!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا