6/09/2002
سوغات:دوست سال ديده ی من سفری به شيراز رفته بود وسوغاتی که برايم آورد شعری است از فريدون توللی که روی سنگ مزارش درحافظيه نقش بسته است(سوغاتی تلخی است می دانم!!):
عمری به هوس راندم وهرنقش دلاويز
بی پرده چودريافتم اش نقش خطا بود
جزمرگ که يکتادرزندان حيات است
باقی همه ديواره ی دروازه نما بود
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا