7/21/2002


سيمای نجيب يک سوسياليست:"عاليجناب،سال هاست گونه ای نزديکی بين
خودوتمام موجودات زنده حس می کنم ودريافت ام که بردون ترين موجودات روی زمين نيز ذره ای برتری ندارم.همواره گفته ام واکنون نيز می گويم تاهنگامی که طبقه ی فرودست وجودداردمن جزئی از آن هستم.تاهنگامی که يک زندانی وجودداشته باشد من هم آزادنيستم.عاليجناب من مخالف نظام اجتماعی کنونی وهواداردگرگونی بنيادی ام.اگرهم اين دگرگونی بنيادی مسالمت آميزوبدون آشوب باشد چه بهتر.همين امروزصبح داشتم به کودکی ام فکر می کردم.از14سالگی ناچارشدم درراه آهن کارکنم وازهمان هنگام باسختی ها ومحروميت ها آشنا شدم.ازهمان هنگام نيز قلب ام برای طبقه ی کارگرمی تپد.باآن که می توانستم مدت ها پيش نماينده کنگره شوم زندان راترجيح دادم.اکنون که اين جاايستاده ام کارگران کارخانه ها،معادن وراه آهن راپيش چشم دارم وزنانی راکه به خاطر يک لقمه نان بخورونمير بايد ازجان مايه بگذارند وکودکانی راکه اين نظام کودکی شان را به يغمابرده است.همه ی اين فجايع به خاطرآن است که دراين تمدن مسيحی، پول بسيارمهمتر ازجسم وجان کودکان اهميت دارد.خداوندی جززروزوروجودندارد.درکشوری که اين همه خاک حاصلخيزومنابع وجوددارد واين همه کارخانه ونيروی کار،هنوزفقربيدادمی کندوزندگی ازگهواره تاگورچيزی نيست جزتقلای معاش.ازاين رونابودی نظام کنونی اجتماعی به نفع تمام بشريت است.عاليجناب ،من وتمام سوسياليست ها براين باوريم که صنايع بايددرکنترل مردم باشد. من وتمام سوسياليست ها براين باوريم تمام چيزهايی که موردنيازواستفاده ی مشترک همگان است بايدتحت مالکيت اشتراکی باشد.صنايع که اساس زندگی اجتماعی است بايددرمالکيت مشترک همگان وتحت کنترل مردم باشدنه آن که درمالکيت انگشت شماری ودرخدمت منافع آنان باشد.من مخالف نظامی هستم که درآن يک نفر بی آن که کاری انجام دهدصدهاميليون دلاربه جيب بزندوميليون ها نفرناچارباشند برای به دست آوردن لقمه ای بخورنميری تمام عمرتقلاکنند.چنين نظامی هميشگی نيست.می دانم که نيروی چندانی ندارم اماخوشبختانه تنهانيستم. هزاران نفرديگرهم هستند که دريافته اندسعادت فردی بدون سعادت اجتماع معنايی ندارد.ازهمين رواست که جنبشی جهانی راسازمان داده ايم.اکنون بيش ازشصت ميليون سوسياليست صرف نظر ازمليت،نژاد،رنگ پوست ياجنسيت شان برای تحقق آرمانی مشترک تلاش می کنندوبه گونه ای خستگی ناپذيربرای تحقق نظام اجتماعی جديدکوشش می کنند.آن هاشبانه روزکارمی کنند واميدوارانه چشم انتظارند.هنوزدراقليت اند اما شکيبايی رافرونمی گذارندومی دانند علی رغم تمام سرکوب هاوپيگردهاآرمان شان فراگيرخواهدشدودگرگونی اقتصادی واجتماعی بزرگی رخ خواهد داد.آن گاه تمام مردم روی زمين هميارهم خواهندبود.من سپيده دم زندگی بهتربرای تمام بشريت رافراروی خودمی بينم.مردم دارندبيدارمی شوند.شب می گذردوبامدادسرورفرامی رسد"
-چکيده ای ازدفاعيات يوجين دبز(1855-1926)-

0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا