8/27/2002
نامه ی خصوصی:روزنامه ی اعتماد نامه ای خصوصی ازکاوه گوهرين را خطاب به يکی ازدوستان اش چاپ کرده است که گمان ام بی پروايی اين نامه درروزهای آينده آتشی به پا کند.فرازهايی ازاين نامه را بخوانيد:
** وقتی کليدرآقای دولت آبادی مونتاژی است ازدن آرام،اينجه ممد وتنگسير ويک نثرخوب که حتمادرترجمه بربادخواهدرفت،وقتی خواننده ی غيرايرانی،نسخه های اصل اين قبيل رمان هارادرادبيات خودداردچگونه کليدرمی توانداثری جهانی باشد؟يا جای خالی سلوچ که تحت تاثيرمستقيم رمان مادرخانم پرل باک که خودرمان نويسی درجه سه است، نوشته شده است
** "اهل غرق" خانم روانی پور که درحدخودتقليد قابل قبولی است اززبان وسبک مارکز ويا"طوباومعنای شب"خانم پارسی پور که مونتاژی است ازداستان"طوبی"حمزه سرداد،شکرتلخ جعفرشهری،بوف کورهدايت،سنگ صبورچوبک وصدسال تنهايی مارکز...
** چگونه "سال های ابری" می تواند رمان مرجع باشدوقتی که نويسنده اش ابتدايی ترين اصول رمان وداستان را نمی شناسدودرواقع فقط خاطرات زندگی خودرابی هيچ زيبايی شناسی سبکی وساخت وزبان يک رمان حجيم عرضه می کند؟
** آيا به راستی "شيردره پنجشير"آقای سپانلو شعر است؟يا بعضی کارهای آخرعمرنصرت رحمانی،آتشی،حقوقی ومجابی؟هيچ باکی ندارم که بگويم شعر"ماه غريبستان"علی معلم را با کل شعرهای آخرين کتاب محمد حقوقی يا خيلی های ديگرکه ذکرشان رفت عوض نمی کنم...يادش گرامی وجايش سبز،بامدادشاعر نمی دانی چه رنجی می کشيد وقتی اين قبيل شعرها رادرمجله ها وروزنامه ها می ديد...ومی گفت"خداگردن مرابشکند که تخم لق شعرسپيد رادردهان اين جماعت شکستم.."
** ای کاش "جن نامه"ی گلشيری هم مانند کتاب خانم دانشوردر80000نسخه چاپ می شد تا همگان می دانستند که با نخواندن اش هرگزمغبون نبوده اند.گلشيری با آينه ی دردار که درواقع کپی نچسبی بود از"ثريا دراغما"ی فصيح بايک لايه روشنفکربازی نه چندان قوی،کارش درداستان بلندتمام شده بود...
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا