9/01/2002
نگاه:شگفت آورنيست که دراين روز وروزگارهمه سراپابدبينی ونوميدی اند ودست رد به هرگونه راهکارجويی وچاره انديشی می زنند.گاه اززبان دانش آموختگان نيز می شنويم که"ای بابا ولش کن تو هم دل ات خوشه" وبرهرگونه تکاپوی شناخت زهرخند وپوزخند می زنند.گويی باکسانی روبرو هستند که درپی باوراندن باوری تازه اند.اما به راستی اين گونه نيست اکنون بحث برسرشناخت وپی کاوی است نه باوروايمان داشتن.همه بايد دريابند که تنها بارهيابی به شناخت اوضاع کنونی جامعه وپی کاوی چرايی های آن ومعطوف شدن خواست همگانی به دگرگون سازی ريشه ای جامعه است که می توان شرايط زندگی را دگرگون کرد.
نبايد همانند خاله زنک ها با انداختن پول درصندوق صدقه(گدای آهنی!!)به وجدان خودرشوه دادوازشناخت ماهيت اهريمنی نظام سودمحوربازماند.شگفت آورنيست که همه ازدگرگونی نوميد شده اندزيرا می پندارندراهی ناآزموده باقی نمانده است ومافيای قدرت وثروت نيز به چنين گمانی دامن می زند.اما به راستی برای ناگواری های کنونی بديل هست وآن هم برافکندن سرمايه داری است!!آينده انسان اسير سرمايه داری جزتباهی گريبان گير همگان نيست.اين تباهی تنهادرازدست دادن کار، بی خانمانی،آلونک نشينی، بيگاری وبيماری خلاصه نمی شود سرمايه داری فرهنگ واحساس را نيز به تباهی می کشدزيرا به انسان همچون پيچ ومهره ای درماشين سودپروری می نگرد.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا