9/04/2002
کتاب:روزگاری خوبی نيست برای خواندن کتاب "تهوع"(ژان پل سارتر)،کتابی که هم حق می دهد وهم سرزنش می کند.آزادی را می ستايد وتنهايی پيامد آن را می شکافد.درآميختن رابرای پالايش برخی افسردگی هاپيش می کشدودرعين حال ملال آن را می نماياند.اين درروزگاری ناپايداربرترديدهامی افزايد.زندگی اجتماعی فقط انسان را به موجودی حرفه ای درعرصه ی تجربه بدل می کند.تجربه ای که به بهايی هول ناک به دست می آيد.تجربه ای درپی زندگی های کرخ وخواب آلود،ازدواج های هول زنانه و بی تابانه وبچه پس انداختن های الله بختکی!! گاهی گردابی درزندگی رخ می دهدآن گاه انسان دست وپايی می زندبی آن که بداند چه برسرش آمده است،رخداد هابيرون ازديدرس آغاز می شوند وپايان می يابند،اندکی انسان رالمس می کنندوتابيايی بررسی کنی گذشته اند.بعد درمرزچهل سالگی،انديشه های بی مايه وسمج،چندضرب المثل موسوم به تجربه برای آدم می ماندکه اکنون به انتشارآن ها می کوشد.
اما بااين همه ازآدم برمی آيد روزی دزدانه ازدواج کندعلی رغم آن که عمری باخشم آن را انکارکرده است،زيرا می داندديگرهرگز به چيزی يا کسی برنخواهد خوردکه واکنشی دراو برانگيزد.کسی را دوست داشتن کاربزرگی است.بايد نيرومندبود،کنجکاوبود وبه ويژه نابينا بود!!اگرپای انديشه به ميان آيد هرگزدوست نخواهد داشت.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا