9/30/2002
بلاروزگاری است تابلو بودن!!!:درجامعه ی مذهبی به راستی مذهبی نبودن يعنی گاوپيشانی سپيدبودن!!دستگاه هم که دينی باشد ديگرقوزبالا قوز!!غيرمذهبی اگر رياکار ولاپوشان نباشد خواه درگستره ی خصوصی ، خواه درگستره ی همگانی فوری تابلو می شود.درجامعه ای که پدرزن آدم درهرپنج کلام سخنی که می گويد يک باريادپدريا مادرازدست رفته اش می افتد و خدابيامرزی بفرستد تاهمه حضاربه حالت خشوع دچار شوند وبگويندخدارحمت اش کندغيرمذهبی بی چاره فوری دست اش رو می شود،نمازنخواندن وروزه نگرفتن که جای خوددارد!!!
درگستره ی همگانی همان دشواری های گستره ی خصوصی به گونه ای پررنگ تر رخ می نمايد.می خواهی درهمايشی سخن برانی همين که يادی ازاوستاکريم نکنی دوزاری همه می افتد که چه کاره ای!!از همه بدترنشست هايی است که به صورت ميز گردبرگزارمی شود.يادم می آيد درنخستين نشست تدوين يکی ازاستاندارد های مربوط به دستگاه فلان بهمان مرا هم فرستاده بودند.قرارشد ابتداهمه خودرامعرفی کنند.طبق معمول اين گونه نشست ها هرکس ابتدامی گويد بسم الله الرحمن رحيم وبعد خودش رامعرفی می کند.نفرهفتم هشتم بودم ونوبت ام که شد باکله شقی تمام(چه بيماری درمان ناپذير !!گمان ام به ماه تولدم مربوط می شود!!) فقط خودم رامعرفی کردم!!(بامزه اين است کهبعدی ها هم بسم الله راقلم گرفتند!!طوطی صفتی اين ملت مراکشته است!!)
اين پديده به ويژه درگردهمايی های غيرمذهبی ها نمود پيدا می کند.برای مثال درمراسم پوينده ومختاری درمسجد فخرالدوله همه بيرون ودرحياط مسجد ايستاده بودند وهرچه روضه خوان بيچاره لابه می کرد که ملت به درون بروندبه خرج کسی نمی رفت .ازهمه جالب تراين بود که طرف می گفت برای آمرزش روح آن مرحومان صلوات بفرستيد بازهم يک نفرمحض رضای خدادهان بازنمی کرد!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا