9/04/2002
مصرف درجامعه ی سرمايه داری:ديروزبه فرموده رفته بوديم ميوه بخريم برای مهمانانی که سرزده آمده بودندتاسری بزنند !!!پيرزنی داشت با ميوه فروش چانه می زد که تنها به شرط چاقوحاضر است خربزه راببرد.بيچاره ميوه فروش هم قاچی ازخربزه بريده بود که پيرزن بچشد اما پيرزن بالهجه ی غليظ گيلکی می گفت"من که دندان ندارم!!"من که ازخنده مرده بودم!!!سرآخرهم خودميوه فروش خربزه راچشيد وگفت شيرين است!!!
اين داستان نمی دانم چرا سبب شد که حواس ام رفت پی سازوکارمصرف وبازار!!چنان درعالم خودم بودم که وقتی ميوه فروش چندبارازمن پرسيد چه می خواهی متوجه نشدم!!!
هواداران سرمايه داری می گويند بازاردراين نظام گونه ای همه پرسی فراهم می آورند که درآن اسکناس همان برگه ی رای است وبهترين فرآورده هم فرآورده ای است که رای مردم را به دست آورد.اما دراين دروغ شاخ دارنکته ای لاپوشانی شده است وآن هم شکل گيری مصرف توسط بازار است.نبايد فراموش کرد که هم اکنون بازاريابی به علمی پيچيده تبديل شده است وبخش بزرگی ازنيروی کارراجذب کرده است(25درصدنيروی کارشاغل ايلات متحده دربخش بازاريابی وتبليغات کارمی کنند!!).درجهان سرمايه داری سود وتوليدارزان حرف اول را می زند .انسان ها هم درمحرابی که همان بازارمصرف است سربه زمين می گذارند وعبادت می کنند!!!استفاده ابزاری اززيبايی هم که بيداد می کند!!
حالا اين حرف ها چه ربطی به داستان آن پيرزن داشت خودم مانده ام توش!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا