10/10/2002
چهره ها:اکبررادی که بسياری چخوف ايران اش می نامندگفت وگوی درازی با ملک ابراهيم اميری انجام داده است درکتابی به نام "مکالمات". رادی درفرازی ازگفت وگوهای اش می گويد"عهدبسته بوديم پاک ،پروجوشنده زندگی کنيم وسربه لوکس ها وآخورهای فصل نسپاريم وروح عصيان خودرادربرابرهرچه سطحی، بدلی، پوچ و حيوانی است فعال وزنده نگه داريم.يعنی دربرابر خوردن،خفتن وگشنی کردن(به زعم غزالی طوسی) ويک روز هم رحيق رحمت راسرکشيدن وروبه قبله افتادن.می گفتيم همه اين تعلقات مذبوحانه درست!بسيارخوب،که چه؟يک عمرتوی مزبله های خاک بلولی ومثل کنه به اين ميز وآن صندلی بچسبی ودرحب دنيا،ماشين،ويلا،وزرق برق ومقام های دوروزه،غمبادهندی بگيری وحرص کلبی وجاه طلبی های حقير خود را به اين قمپزهای عوامانه ارضا کنی، وآن قدربازی کنی ودفع الوقت کنی که دندان ها بريزد،قوزت دربيايدوفشارونقرس وقند وبواسيروهرچه درد ومرض داری به يک باره عودکندتاخلاصه اسکلتی به نام اجل باداس معروف خودبيايدوالفاتحه مع الصلوات!بله وتوآن جا بی روح وباددرفته درازکشيده ای وانگارکه اصلا نبوده ای وانگار که هرگزشرارت وقمپزعاميانه وآن همه قهروتهروبادوبودوحرص کلبی ولاف خشکه نداشته ای"
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا