11/23/2002
نامه :مامان از اداره که مي آمد ، بعد از نهار مي رفت توي اطاق پذيرايي و تند و تند مي نوشت . تازه كلاس اول را شروع كرده بودم . مامان حامله بود . رفتم توي اطاق . گفتم مي شه من هم مشقم رو اين جا بنويسم ؟ مامان گفت باشه . من هم شروع كردم ولي مامان مشقش را خيلي سريع مي نوشت ... پاپا آمد . به مامان گفت : بازم داري تراک مي نويسي ؟ آخه يك هفته بيشتر به زايمان ات نمانده . مي داني اگر گير بيفتي همه بدبخت مي شويم . ؟ گفتم پاپا چرا بدبخت مي شيم .؟ پاپا گفت با مامانت شوخي مي كردم ماتوشكا . و بالاخره مامان را راضي كرد كه خودش بنويسد تند و تند مي نوشت ولي با دست چپ، تعجب كردم . گفتم پاپاجان با دست چپ چرا مي نويسين ؟خنديد . گفت مامانت به من جريمه داده وگفته با دست چپ بنويسم .
صبح كه مي خواستم بروم مدرسه كيفم را برداشتم خيلي سنگين بود . مامان هم داشت حاضر مي شد برود اداره ،سريع آمد كيف را از دستم گرفت و مرا برد به اطاق آخري . گفت عزيزم اين كيف سنگينه درسته ؟ ولي بگو جان مامان درش رو باز نمي كنم ؟ قسم خوردم . بعد مامان گفت برو مدرسه وقتي زنگ زدند برو پيش معلم كلاس ۲ . كيف ات رو بده بهش . بگو مامانم براي شما توش نامه نوشته . خودتون برداريد . بعد سرت رو بنداز پايين فقط زمين رو نگاه كن . وقتي كيف ات رو بهت داد زود برو كلاس خودت . گفتم چشم . و دوباره مامان قسمم داد . همه آن چه را كه مامان گفته بود كردم . برگشتم سر كلاس خودم . خانم معلم گفت بچه ها مشق ها را بگذاريد روي ميز بيام خط بزنم . كيفم را باز كردم دفتر مشق ام نبود . فقط كتاب و مدادهاي ام بود . گريه ام گرفت . ... خانم به جان پاپا همه مشق هايم رو نوشتم ؟ نيست تو كيفم گم شده ..در كلاس را معلم كلاس ۲ باز كرد دفتر مشق ام دستش بود . به معلمم گفت از كيفش افتاده بود توي حياط يكي از شاگردام پيدا كرده بود . ساكت نگاهش كردم . دروغ مي گفت من دودستي كيفم را نگه داشته بودم اين قدر كه سنگين بود به مامان قول داده بودم و درش را اصلا خودم باز نكرده بودم .فقط بي اين كه بخوام زمين رو نگاه نكردم و ديدم معلم كلاس دوم تمام ورق هاي زيادي رو كه پاپا با دست چپ نوشته بود و كاغذاش به اندازه ۲ تا دفتر ۵۰ برگ بود از توي كيفم برداشت
عصر يواشكي از مامان پرسيدم : تراک يعني چي ؟ مامان اخم كرد . رفتم توي حياط پيش پاپا كه داشت به گلدان هاي رازقي آب مي دا د
پاپاجان تراک يعني چه ؟
- ديگه اين كلمه رو نگو ماتوشكا . بزرگ شدي بهت مي گم .
تا مدت ها خيال ميكردم اگر كسي مشق را با دست چپ بنويسد آن را تراك ميگويند
تابستان بعد ۲۸ مرداد بود
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا