12/14/2002
ماريوبارگاس يوسا،آوازه گرتخيل آزاد:اين عنوان سخن راني عبدالله کوثري درنشست شصت وچهارم کتاب ماه ادبيات وفلسفه (۱۹آذر۱۳۸۱) بودکه درواقع مروري بودبرآثاريوسا.کوثري درآغازمختصري اززندگي يوسا(متولد۱۹۳۶ درآرکيپا درکشورپرو) گفت که خيلي زوددرکودکي اش پدرومادرش ازهم جداشدندويوسادرخانواده ي نيمه اشرافي مادري پرورش يافت.کوثري پيش ازآن که مروريکايک آثاريوسا راآغازکندبه مضمون آثاريوسا ونويسندگان امريکاي لاتين پرداخت وگفت که نقدقدرت(خواه ارتشي ،خواه چريکي)،نقدخشونت(خواه سرچشمه گرفته ازسنت ،خواه سرچشمه گرفته ازروابط مدرن) وبحث کشاکش سنت وتجدد مضمون اصلي ادبيات آمريکاي لاتين است.يوسا به طورمشخص راه نشان نمي دهد،چراغي روشن نمي کندوخواننده کتاب راکه مي بنددبابن بست روبرو است .يوسا هم مانندفلوبربراين باوراست که رمان بايدآينه ي تمام نماي جامعه وزندگي باشد.اواميدبه حرکت شفابخش عاجل وبااتکا به تغييرراس هرم راازدست داده است.کوثري سپس به بررسي يکايک آثاريوساپرداخت:
(۱) ٬ رهبران ٬(مجموعه داستان):اين مجموعه داستان درسال ۱۹۵۹ يعني سال پيروزي انقلاب کوباوآغازشکوفايي ادبيات امريکاي لاتين نوشته شده است وبراي نخستين بارنام نويسنده ي جوان رامطرح کرد.
(۲) ٬عصرقهرمان٬:کوثري مي گويد محورداستان وقوع قتلي درآموزشکده اي نظامي درپايتخت پرواست امادرواقع محورداستان رامثلثي عشقي تشکيل مي دهدکه کوثري اشاره اي به آن نکرد.
(۳) ٬ خانه ي سبز ٬ :داستان روسپي خانه ي معروفي درشهر پيورا است.روشن است که چنين رماني رادرميهن آريايي اسلامي نمي توان ترجمه ومنتشرکرد.به قول کوثري بافرهنگ ايرانيان ووضعيت جامعه ي ايران نمي خواند!!!(آن شونصد روسپي خانه اي که هم که اکنون درتهران ام القراي ميهن آريايي اسلامي به برادران نيروي انتظامي حق حساب مي دهند وکاسبي شان روبه راه است لابد جزوجامعه ي پرو است وبهتراست خوديوسا درباره اش چيزي قلمي کند!!!)
(۴) ٬ گفت وگودرکاتدرال ٬:خوديوسا مي گويدگمان نکنم ديگرهيچ گاه بتوانم دست به چنين تجربه اي بزنم.دراين رمان نقش نويسنده درروايت به حداقل مي رسد ورمان راگفت وگوها به پيش مي برد.دراين رمان مي توان اوج توصيف جامعه ي شهري رامشاهده کرد.کوثري مي گويداين رمان به شدت ضدقدرت وضدسرمايه داري است وبه نظر منتقدان چپ به همراه دو رمان پيشين يوسا پايان مرحله اي درنويسندگي اش است که نگرش چپ مشخصه ي اصلي آن است.به گمان منتقدين چپ گرا ازاين پس يوسا بافاصله گرفتن ازنگرش چپ،شوروشوق انتقادراازدست مي دهد وبه مضامين تاريخي وهنري صرف روي مي آورد(کوثري خودبااين ديدگاه مخالف است ودرپرسش وپاسخ پايان سخن راني هم وقتي به وي گفتم من هم بااين نگرش موافقم به من گفت لابد شما هم چپ گراهستيد!!!).
(۵) ٬ماموريت ويژه ي سروان پانتوخا٬:رماني طنزآميز وآکنده ازبازي هاي زباني وبازهم غيرقابل انتشار!!!سربازان پادگاني درشهرستاني عنان گسيخته ومزاحم زنان شهرمي شوند.پانتوخا مامورمي شود درآن شهرروسپي خانه اي راه بياندازدوکل رمان هم نامه نگاري پانتوخا ومرکز درباره ي پيشرفت کاراست وچگونگي استخدام روسپيان!!!
(۶)٬ خاله خوليا وفيلم نامه نويس ٬ :يوسا اين رمان راباتاثيرگيري ازتجربه ي ازدواج ناکام اش با يکي ازخويشاوندان بزرگ ترازخودنوشته است.جالب آن است که آن زن هم درپاسخ به يوسا کتابي نوشته است به نام ٬ آن چه بارگاس يوسا نگفت ٬.کوثري مي گويد چندسال پيش شنيده است که گلي ترقي ترجمه ي اين رمان را به دست گرفته است براي همين به سراغ اش نرفته است.
(۷) ٬ جنگ آخرالزمان ٬:به نظرکوثري اين کتاب را مي توان ٬جنگ وصلح٬ يوسا ناميدويکي ازآثارمهم يوسادرباره ي تقابل سنت وتجدد وانسان متعصب وايدولوژيک است.پدراين کتاب درواقع کتابي به نام ٬ شورش درصحرا ٬است که مهندسي برزيلي درباره ي شورشي واقعي دربرزيل نوشته است.کتاب گرچه برخي مونتاژهاي زماني هم داردساده ترين وکلاسيک ترين اثريوسا است وزباني ساده وشفاف دارد.(به نظرمن اين کتاب تاحدزيادي يادآوررمان جلال وقدرت نوشته ي گراهام گرين است.چاپ اول اين کتاب تمام شده است وهمان بهترکه تمام شده است!!چون به گمانم ازلحاظ تعدادغلط هاي املايي حدنصاب تازه اي براي صنعت نشرميهن آريايي اسلامي برپاکرده باشد.به کوثري که گفتم تعجب کردانگارکتاب را بعد ازچاپ نخوانده بود!!)
(۸)٬زندگي واقعي آلخاندرو مايتا٬:يوسا بازهم دراين اثربه محک زدن ايديولوژي مي پردازدوسرگذشت تروتسکيست آرمان خواهي رادست مايه ي کارش مي کند که مي خواهدانقلاب راازکوه هاي آندآغازکندوپس ازآن که جان بسياري رابرباد مي دهد شکست مي خورد.اين کتاب بيش ازهمه ي آثاريوساانتقادمنتقدان چپ رابرانگيخت وبه فارسي هم ترجمه شده است.
(۹) ٬چه کسي پالومينا....راکشت٬:درظاهرشکل جنايي داردولي محوراصلي رمان بي اعتنايي ها وشهربي رحم است نه قتلي ساده.درواقع تمام شهردرقتل دست دارند.کوثري مي گويد اين کتاب راترجمه کرده است ولي براي چاپ نداده است!!(يادم رفت بپرسم چرا؟!!!)

(۱۰)٬مردي که حرف مي زند٬:سفري به آغازانسان وعمق جنگل هاي آمازون(اين رمان راهم کس ديگري ترجمه وچاپ کرده است)
(۱۱)٬درستايش نامادري٬:داستان رابطه ي نوجواني بانامادري اش است که مضموني اروتيک دارد.بخشي ازرمان اززبان سه تابلوي نقاشي معروف واروتيک بيان مي شود!!(انتشاراين کتاب درميهن آريايي اسلامي را به خواب مگربتوان ديد!!!)
(۱۲)٬مرگ درآند٬:آخرين کاري ازيوسا که توسط کوثري ترجمه وچاپ شد.
(۱۳)٬خاطرات دن....٬:وقت کم بودکوثري صنعت پرش رابه کارگرفت!!!

(۱۴)٬سوربز٬:داستان ترورتروخيلو ديکتاتوردومينيکن ويکي ازمهم ترين نقدهاي ديکتاتوري است.تمام صحنه هاي شکنجه دررمان ازروي اسناد واقعي تهيه شده است.جالب اين است که يوساي ليبرال درپاسخ به خبرنگاري ترورتروخيلو راتاييد مي کند وگاهي خشونت راگريزناپذير مي خواند.اين رمان راکوثري ترجمه کرده اسن وهمين روزها به بازارمي آيد!!

يوسا آثارغير رمان هم دارد که مهم ترين شان عبارتند از:
٬گابريل گارسيا مارکز:داستان يک خداکش٬(نقدآثارمارکز)، ٬عيش مدام٬(نقدمادام بوواري)، ٬موج آفريني ٬، ٬واقعيت نويسنده٬ و٬ ماهي درآب٬.
کوثري دربخش آخرهم مقاله اي ازيوساراخواند که به تازگي ترجمه کرده است وقراراست به زودي درمطبوعات چاپ شود.کولاک بود!!!:٬ادبيات خوراک جان هاي عاصي وناسازگاراست...انسان به ادبيات رومي آوردتاناشادمان وناکامل نباشد....ادبيات مي خوانيم تاغني تر،پيچيده تروپرمغزترشويم.....ادبيات به مايادآوري مي کند اين دنيادنياي بدي است وبايد آن را بهبود بخشيد....ادبيات يعني سرکشي دربرابزندگي نابسنده،زيستن درعين ناخشنودي وستيزمداوم باهستي........٬
درپايان سخن راني پرسش وپاسخ آغازشدکه البته به علت اتمام وقت فقط دوپرسش مطرح شد.يکي راجوانکي باموي دم اسبي مطرح کرد که پيدا بود توي باغ نيست!!پرسيد نظرشمادرباره رئاليسم جادويي ولحن تغزلي درآثاريوسا چيست؟کوثري هم نامردي نکردوگفت اين هاربطي به يوسانداردبراي رئاليسم جادويي بايدرفت سراغ مارکزولحن تغزلي را هم بايددرآثارفوئنتس جست!!
پس ازپايان جلسه فوري رفتم به سراغ کوثري.چه چشمان پيري دارد!!!
کوثري درلابلاي سخنان اش گفته بودحرکت چپ درهسته هاي کوچک روشنفکري محبوس ماند،حرکت چريکي وپيشواي آن چه گوارا هم بابن بست مواجه شد،پرسيدم درباره ي جنبش چياپاس وشباهت خيره کننده ي فرمانده مارکوس و چه گوارا نظرش چيست؟گفت چياپاس جنبش دهقاني است وربطي به جنبش چريکي ندارد.
گفته بودکارهاي يوساراتعديل مي کندکه چاپ پذير باشد.پرسيدم شايد يوساراضي نباشد!!گفت اجازه مي گيرم!!پرسيدم فکرنمي کنيدبايدسانسورراريشه کن کردوگرنه اگرتعديل فايده داشت کتاب ٬گفت وگودرکاتدرال ٬را جمع نمي کردند.گفت مردحسابي اين حرف ها را که نمي شوددرسخن راني گفت!!!

0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا