هاناآرنت درميهن آريايی اسلامی: ديروزرفتم سخن رانی
رامين جهانبگلو درباره ی
هاناآرنت!!
جهانبگلوازعکس های اش سفيدتروجوان تربود.کت شلوارخوش دوخت،کفش براق وکراوات دانه خاوياری(به قول بوتيک دارهای خيابان ولی عصر!!!) .چندان تسلطی نداشت نه برزبان نه برمطلب!!درزبان اش که ترجمه زدگی دادمی زد(به جای آن که بگويد آدم شنونده داردمی گفت آدم شنيده می شود!!!) .ازلحاظ تسلط برسپهرانديشه ی
آرنت هم چنگی به دل نمی زد(يکی درپايان سخن رانی پرسيد گفتيد که
آرنت پنج ويژگی برای حوزه ی سياست قائل است می شودنام ببريد؟!!
جهانبگلو آمد ازحفظ بگويدتوی دومی اش ماند!!چه جانی کند تاازميان يادداشت ها آن چه رامی خواست يافت!!)به هرحال اگرسخن رانی چنين است هرکسی می تواندباخواندن چندکتاب درباره ی
آرنت واز
آرنت برای خلق الله سخن براند!!!
هرکسی می داند که
آرنت درسپهرفکری چپ جای داردولی
جهانبگلومی گويدمعلوم نيست آرنت چپ است،راست است،ليبرال است ياسوسياليست؟!!!
به هرحال
آرنت همان گونه که
جهانبگلو گفت براساس سنت
دکارتی برای انديشه ارزش فراوانی قائل است(
من می انديشم پس هستم يا به قول
پل والری من گاهی می انديشم پس گاهی هستم!!) تاجايی که مرگ انديشه را مرگ زندگی می خواندونيانديشيدن رابزرگ ترين گناه.
آرنت می گويد نيانديشيدن يعنی نشناختن شروتن دادن به سيطره ی توتاليتاريسم.انديشيدن يعنی ايستادگی کردن.تنها باانديشيدن است که می توان باشکنندگی دمکراسی مقابله کرد.
آرنت برهمين اساس ازدمکراسی شورايی پشتيبانی می کندوتمامی بحران های کنونی رانيزناشی ازجدايی افتادن بين انديشه وواقعيت می خواندوبرای رفع اين گسست بازانديشی درسنت راتجويز می کند.اين تجويز وويژگی هايی که
آرنت برای حوزه ی عمومی برمی شمارد(آزادی،کثرت ودرمعرض داوری قرارگرفتن)تاحدزيادی يادآور
هابرماس است.به هرحال انگاراگرگذار
آرنت به ايالات متحده نيفتاده بود(جامعه ای که می خواهدهمه چيز راتخصصی کند) ودرآلمان واروپا به زندگی اش ادامه داده بودديدگاه ی فلسفی اش شکوفاترمی شد.
نمی شود که سخن از
آرنت باشد سخن از قوم يهود(
آرنت يهودی بود)و
هايدگر(
آرنت زمانی معشوقه اش بود!!) به ميان نيايد.
جهانبگلو می گفت از
هايدگرپرسيدندازچه چيز
هيتلرخوش ات آمدکه همراه اش شدی گفت ازدست های اش!!!
جهانبگلو همچنين می گفت
آيشمن هنگامی که درزندان بودودرآستانه ی اعدام ،برای اش رمان
لوليتا(اثر
ناباکف) رابردند که بخواند وسرگرم شود.نپذيرفت چون معتقد بوداين رمان غير اخلاقی است.
حاشيه:تالارسخن رانی جای سوزن انداختن نداشت!!شمارزيادی سرپاگوش می دادند.
جهانبگلوخيلی هيجان زده شده بودازانبوه مشتاقان فلسفه!!من هم شگفت زده شده بودم ازحضورانبوه جوانان وبه ويژه دختران خوشگلی که انگاردانشجويان
جهانبگلو بودندوبه جای گوش دادن به سخنان اش بيشتردرغم يادداشت برداشتن بودند(خداضبط صوت راآفريد!!) لابدپای پروژه ای ،تکليفی مکليقی !!!دربين بود!!!
يک بارهم درست درجايی که سخن ران داشت درموردفضای وحشت وبی معنايی جامعه توتاليترمی گفت برق رفت!!تاريکی مطلق وجيغ مليح خانم ها فضای
هيچکاکی نابی پديد آورد.انگارصدای بال روح
سعيد امامی به گوش می رسيد!!!