3/11/2003
آينده ي روشن سنديکاليسم:هفت هشت سالي مي شودکه درميهن آريايي اسلامي دست دولت براي استخدام نيروبسته است هم به خاطر آن که دانشگاه ها به توليد انبوه رسيده اند هم به خاطر آن جمله هايي مانند« کوچک زيبا است »پسندروزجهان وجهانيان است.يادم مي آيد زماني که دردانشگاه درس مي خواندم سازمان هاي ريز ودرشت دولتي راه به راه مي آمدند وبه دروديواردانشگاه اعلاميه ي بورسيه مي زدند.هيچ کس هم اعتنايي نمي کرد!! همه مي گفتند بريم فلان جا استخدام بشيم؟!!گداخونه است!!به هرحال اکنون کار به جايي کشيده است که دانش آموختگان ميهن آريايي اسلامي براي راه يافتن به سازمان هاي دولتي زيرآبي مي روند!!براي مثال مي روند به استخدام شرکت هاي پيمان کاردولت درمي آيند که کارهايي مانند ماشين نويسي وخدمات نظافتي انجام مي دهند!!باورتان نمي شوددخترخانمي به تازگي ماشين نويس اداره شده است که قيد مدرک کارشناسي مديريت اش رازده است وبامدرک ديپلم به استخدام پيمان کارماشین نويسی درآمده است ومعتقد است که خدابزرگ است وسرانجام همه چيزدرست مي شود!!
سازمان هاي دولتي هم که رديف هاي کارشناسي شان خالي مانده است چاره اي ندارند جزآن که هرچندگاه براي نيروهاي کارداني شان امتحان داخلي بگذارند وبه قبول شدگان مدرک کارشناسي يک شبه بدهند که تنها ارزش درون سازماني دارد!!
چندي پيش دراداره ي ما هم همين وضع پيش آمد و قرارشد امتحان برگزارکنند!!يکي ازموادامتحاني هم زبان انگليسي است!!سرتان رادردنياورم يک روزصبح ديدم چندنفرازکارمندان آمده اند ومي گويند چندساعتي کلاس رفع اشکال زبان تخصصي براي شان بگذارم!!اجازه ام راهم ازرييس اداره گرفته بودند.سه ساعتي طول کشيدتاتمام اشکال هاي شان رفع شد وبعد هم مانند هميشه درددل هاي شان شروع شد!!ناراحتي اصلي شان اين بودکه اداره اعلام کرده است که ده درصد قبول شدگان رامي پذيرد!!من هم که سرم دردمي کند براي اين جوربحث ها براي شان توضيح دادم که چنين تصميمي شکمي است وهيچ گونه توجيه منطقي ندارد!!تصورش رابکنيداگر۹ نفرشان قبول مي شدهيچ کس رانمي پذيرفتند چون۱۰ درصد ۹نفر مي شود۰.۹ نفر!!براي شان گفتم که برگزارکنندگان امتحان بايد بگويند چندنفرجاي خالي دارند!!برويد دست جمعي اعتراض کنيد!!
ازاين داستان يک ماهي گذشت!!يک روز صبح ديدم يکي ازهمان رفع اشکالي ها وارداتاق مان شد وبغلم کردوماچ وبوسه!!جاخوردم!!گفت فلاني ما به حرف ات گوش کرديم وهشتادنفرمان جمع شديم ورفتيم دفترمديرعامل!!
انگارنگهباني مي خواسته جلوي شان را بگيردبازورکنارش زده اند وخودشان را رسانده اند به مديرعامل درطبقه ي چهاردهم!!به مديرعامال بيچاره هم گفته انداگرشرط ده درصد را برنداري ازاين بالا مي اندازيمت پايين وپشت سرت خودمان راپرت مي کنيم پايين!!(گمانم پرت کردن مديرعامل خالي بندي باشد!!پرت کردن خودشان شايد راست باشد!!) مديرعامل هم گفته برويدرسيدگي مي کنم!!آقايان هم تهديدکرده اند که بجنبيد چون کارمندان شهرستان هم درراه اند!!
اولش خشکم زده بود!!گفتم مردحسابي من کي گفتم برويد خودتان ومردم راازبالاي ساختمان بياندازيد پايين؟!!
بعدش به طرف گفتم اين که به خواست تان برسيد يا نه چندان مهم نيست!!ازهمين هسته ي هفتادهشتادنفري براي تشکيل انجمن صنفي کارکنان استفاده کنيد!!
راست اش رابخواهيدگلبول هاي سنديکاليسم خونم حسابي زياد شده بود!!
طرف اندکي ترس برش داشته بودگفتم نترس جا ندارند همه اتان رابگيرند!!
چندروزپيش دوباره طرف راتوي اتوبوس ديدم خيلي خوشحال بودشرط ده درصد حذف شده بود!!
ديگردرمورد انجمن صنفي چيزي نپرسيدم!!ولي من مرده شما زنده !!آينده ي ميهن آريايي اسلامي ازآن انجمن هاي صنفي کارمندان، کارگران ومعلمان است!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا