6/03/2003
به گمانم بازقلب رهبرجريحه دارشده!!!:هربارکه به سلماني مي روم فوري حرف حاضران سياسي مي شود.شايد به خاطر کيف وروزنامه اي که به‌ دست دارم يا به خاطر دک و پوز به اصطلاح روشنفکرانه (با اجازه ي برادرشريعتمداري وکيهانيون!!!).
چند روزقبل هم پيش ازآن که غروغر عيال آغازشود و تيکه بياندازد که باسلموني ات دعوات شده؟ خودم رفتم به سراغ سلماني محله!!!وارد که شدم جماعت داشتند درباره ي فوتبال حرف مي‌زدندوقرمزته وآبيته!!يکي شان مي گفت: مرد حسابي مي‌دوني چرا آمريکا به ايران حمله نمي کنه؟!!به خاطرآن که ايران سلطان داره!!اونم کيه؟!!!علي آقا!!(منظورش علي پروين بود نه این يکي علي که سلطان اصلي است!!!)
پنج دقيقه اي ازورودم نگذشته بود که فوتبال راکنارگذاشتند ورفتند سراغ گران شدن نان.قيمت قديم وجديد انواع نان ها را مي گفتندازسنگک ولواش بگير تا بربري وتافتون!!
يکي شان هم مي گفت :خدا بهمون رحم کرد که آقا گفته امسال سال خدمات رساني به مردم است!!بايد ازهمان موقع مي فهميديم کاسه اي زير نيم کاسه است!!
درهمين گير وداربود که ناگهان درآرايشگاه بازشد وجواني خودش رابه درون انداخت.ازترس داشت مي مرد.نفس نفس مي زد.ياد بچگي افتادم که گاهي درکناردريا مي ديدم شانه‌به‌سري براي فرار ازچنگ قرقي تيزبالي (به قول گيلکها واشک)خودش را به زير پاي آدم مي انداخت.همان نگاه هراسان .همان سينه‌اي که تندتندبالا پايين مي رود.کلاه قرمزي مانند کلاه رانندگان مسابقات اتومبيل راني به سر داشت وشلوارجين رنگ و رو رفته اي به پا.ريش اش هم بافه اي بود آويزان اززير لب پاييني اش.
انگارگشت نيروي انتظامي راه افتاده بودوجوان هاراازسرکوچه ها جمع مي کرد.سلموني رفت بيرون سروگوشي آب داد واوضاع که آرام شد پسرک راراهي کرد.بيرون که داشت مي‌رفت کلاه راازسرش برداشت وزيرلب گفت: آدم بره توي خونه بشينه بهتره!!سلموني هم که انگارداغ اش تازه شده باشد مي گفت: به گمانم باز قلب رهبرجريحه دار شده!!مي گفت :سراسر محل راقاچاق فروش وساقي برداشته کسي کاري به کارشون نداره.اما مي‌آن اين طفلکي ها را مي گيرند که نه تفريحي دارند نه کاري!!!يکي اين جاست تابلو تابلو!!!اگه بگيري بچلونيش يه من شيره ازش درمي آد.راس راس برا خودش مي گرده وجنس مي فروشه!!به گمانم بازقلب رهبرجريحه دارشده!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا