7/20/2003
زندگی نامه ی حسن ضیاء ظريفی:به تازگی نشرامین دژ کتاب زندگی نامه ی حسن ضیاء ظريفی(1318-1354) را به قلم برادرش دکترابوالحسن ضیاء ظريفی منتشر کرده است.نويسنده دراین کتاب به زندگی برادری پرداخته است که 15 سالی ازخودش کوچک تر است وبا الگوگرفتن ازنويسنده پا به میدان پرخطر سیاست گذاشت.نويسنده نیزبه نوعی تلخ کام است وتااندازه ای وجدان درد داردازاين که برادررا به چنین راهی کشانده است،راهی که درنهایت به جان باختن می انجامد.نويسنده درپیش درآمد ،انتشارکتاب راادای احترام به برادرکوچکی می خواند که اسطوره ی مقاومت بود،برادری که عظمت وبزرگی اش رامی ستایدودربرابرش سرتعظیم فرود می آورد.
آنان که باجنبش چپ ایران آشنایی دارند بی گمان نام ظريفی نام ،جزنی را به یادشان می آوردزيرا گروه ظريفی- جزنی بود که درپيوند با گروه پويان-احمدزاده جنبش چريکی چپ رادرايران بنیان گذاشت ودرنهايت نيز ظريفی همراه جزنی درتپه های اوين وباچشمان بسته باگلوله ی دژخیمان پهلوی ازپا درآمد.روندزندگی ظريفی نیز مانند تمامی کسانی که به مشی چريکی رسیدندروندی آشنا است:آشنایی با مارکسیسم ازطريق حزب توده درجوان سالی(حسن درسال 1332 درکلاس اول متوسطه به عضويت سازمان جوانان حزب توده ی ايران درآمد)،سرخوردگی ازبی عملی حزب توده در28 مرداد1332(حسن ازروحیه ی اپورتونيستی،فقدان جسارت انقلابی،ضعف سیاسی،تردید وتذبذب رهبری حزب توده سخن می گويد) و دست بردن به اسلحه براثرنومیدی ازکارسازی هرگونه فعالیت سیاسی متعارف(حسن می گويدشیوه ی قهرآميزدرشرايط کنونی جامعه ی ايرانی که همه ی راه های مسالمت آميز مبارزه بسته است تنها راه وصحيح ترين راه ممکن است).
بخشی ازکتاب که ازسایرکتاب ها مانند شورشیان آرمان خواه،اسناد ساواک ،خاطرات عمويی وصفرخان وغيره برگرفته شده است تازگی ندارد.اما خاطراتی که نويسنده ازبرادر می گويد ونامه های حسن جالب اند.یکی ازنامه های حسن نامه ای است که درزندان نوشته است به برادرش داده است ومدت ها نزد اوبودو دراین نامه ساواکی بودن عباس شهرياری رابرملا می کند.
دربخش پايانی کتاب هم دونوشته ازحسن آمده است.یکی به نام "چه می گفتم" که به نوعی تحلیل ضرورت مبارزه ی مسلحانه است وديگری "حزب توده وکودتای 28 مرداد" است که ازنامش پيدا است درباره ی چيست.عکس هایی هم درپايان کتاب آمده است.
گرچه باشرايط کنونی میهن آريايی اسلامی می توان دريافت که دست نويسنده تاچه اندازه بسته بوده است اما اگرحسن برادرمن بود وقراربود کتابی درادای دین به اوبنويسم بسیاربيش ازاين مايه می گذاشتم!!!
فرازهایی ازدفاعیات ظريفی دردادگاه:
من به عنوان یک ایرانی ويک روشنفکرایرانی به خود حق می دهم وخودراموظف می دانم که باعلاقه مندی ودل سوزی وبااحساس مسئوليت عميق نسبت به سرنوشت ملتم ونسبت به حیات سیاسی اجتماعی ميهنم رفتارکنم ودراين رده تمام ملاحظات ومنافع حقيرشخصی را کنارگذاشته ام زيرامی کوشم شايسته آن باشم که ملتم مرافرزند وفاداروخدمت گزارخودبداند.هميشه اعتقادم اين بوده وهست که سعادت وتعالی ملت ايران فقط موقعی تامين می شودکه اصول آزادی ودمکراسی برزندگی سیاسی واجتماعی ما حاکم باشد.هميشه اعتقادم اين بوده وهست که باید درجامعه ،آزادی فردی واجتماعی برای آحاد ملت ايران تامين گردد.زيرافقط دريک جامعه آزاد است که مردم باسرفرازی مسئوليت خويش رادرک کرده ونيروهای سازنده ی خودرادرجهت ترقی وتکامل جامعه به حرکت درخواهند آورد.........اکنون بيش هرزمان ديگری قلبم سرشارازمحبت وعاطفه ی نیرومندی است که مرا به همه ی مردان وزنان هموطنم که دراين سرزمين پهناورپراکنده اند پيوند می دهد.من اگرچه دیوارها وسال ها بین من واين مردم فاصله می اندازدمتاسفم ولی سرفرازم که به خاطرعشق به این مردم زحمتکش ونجیب وبه خاطرنگرانی عمیق برای آينده وسرنوشت آن ها است که اين دوری به من تحمیل می شود......ملت ایران قاضی سخت گیری است.هرگزشمارانخواهدبخشیداگرباسال های زندگی فرزندانش بازی کنید.ولی به هرحال اکنون این شما آقايان واين سال های زندگی مان"


درپس این همه سال چرخ هنوزبرهمان مدارمی گردد،چه آشنا است این سخنان حقوق دانی فرانسوی درباره دادگاه ظریفی:
"سرتيپ فرسیو درباره ی معنی جنايت يا جرم سياسی بحث نمودوادعاکرد که جرم سیاسی هيچ تعريفی ندارد ونمی توان گفت جرم سياسی چه می باشد.درتمام نقاط کشورزندانيانی هستند ولی زندانی سیاسی وجودندارد ،درهرحال دانشجوی زندانی وجود نداردو....."
رافت اسلامی چه ها که نمی کند!!!:"مدتی حسن با آقایان( محمدجواد)حجتی (کرمانی) و(اصغر)قريشی هم اتاق بودوبعدگويابه دلیل این که آقایان مذهبی وعضوگروه ملل اسلامی بودندازاين که بايک چريک هم اتاق باشندناراحت بودند،اقدامی به عمل آوردندکه حسن رااززندان سیاسی به دارالتادیب بفرستند"

"واقعیت این است که دربخش زندانيان سیاسی حجت الاسلام محمدجوادحجتی کرمانی (ازاعضای شبکه ی جمعیت موتلفه ی اسلامی ورييس فعلی دفترهماهنگی آیت الله خامنه ای) روزگاررابر حسن ضیاء ظريفی سیاه کرده بود.باید بگویم که ضیاءظریفی ،انسانی فرهيخته وبافرهنگ بود،دربرخوردهای عمومی اش بسیارمردمی بود.همین رفتارومنش اورامحبوب وموردعلاقه ی همه ی زندانیان(چه مذهبی وچه مارکسیست)کرده بود.اين محبوبيت ،باعث کينه وحسادت حجتی کرمانی شده بود.کرمانی بودن حجتی وآشنايی اوبا زندانيان وزندانبانان باعث شده بودکه اوبرای خودش حق آب وگل قائل شود.بنابراين اوباآزارها واذيت های غیرسیاسی وحتی غيرانسانی کوشيد تاازحضور ضیاء ظريفی دربندسیاسی خلاص شود"(به نقل از علی میرفطروسهم زندان حسن درکرمان)
ظريفی و مقاومت:"دريکی ازروزهای شهريور53 دراتاق بازجويي حسن ضياء ظريفی راديدم .تهرانی شکنجه گرمعروف بااوصحبت می کردوازاومی خواست که روابط خودرادرموردلرستان بنويسد.حسن درحالی که جای پاهای خونین اش برزمین نقش بسته بودمی گفت چیزی به یادندارم،این قضیه مربوط به هفت سال پيش است وهرچه می دانستم به بازجوی قبلی گفتم"(به نقل از صابر-پ یکی ازهم بند های حسن)

ای والله به مرکزبررسی اسنادتاريخی!!!:
درجواب این نامه حسن نامه ی مفصلی به من نوشت که این نامه به طورگزينشی درکتاب "چپ درایران - به روايت اسنادساواک"(مربوط به چريک های فدايی خلق) به وسیله ی مرکزبررسی اسنادتاريخی منتشرشد.








0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا