7/29/2003
سفرنامه ي بامدادک:سومين باري است که به سفرشمال مي روم.اين بارچيزهاي خيلي زيادي ياد گرفتم.برخي را اين جا مي آورم اگربه درد خورد به فرزندان تان ياد بدهيد!!!
گردو:ازواژه هايي است که درسفراين بارياد گرفتم.تا پيش ازاين گمان مي کردم که گردو همان چيزهاي خوش مزه اي است که پدرازدرون يخچال توي دهانم مي گذارداما اکنون مي دانم که براي خودش بند بساطي دارد.ازدرخت که بچنينيدش پوست سبزي دارد که زير آن پوست چوبي محکم اش قراردارد.پدربه من يادداد که چطورپوست سبزش را بايد باسنگ کند که دست سياه نشود.نمي دانيد؟زيرآب روان جويبارها!!البته جويبارهاي زيباي طبيعت نه گنداب هاي کلان شهرها!!راستي گيلک ها به گردو مي گويندآغوز.تلفظ اين ازگردو هم دشوارتراست!!
کيوي:تخم مرغي رادرنظربگيريد که رويش مخمل کشيده باشد.اگرمثل من بادست خودتان ازدرخت بچينيد به زبان آوردن اش هم آسان مي شود!!!
انگور:اين يکي راهم ازدرخت بادست خودم چيدم.به نارس اش غوره مي گويند.پدرضرب المثلي هم درباره ي غوره گفت که سخت بودازيادم رفت.
سنجاقک:گيلک ها مي گويند چي چي ناس !!!پدرنشانم داد که چگونه درکودکي سنجاقک ها را مي گرفت.همين که سنجاقک روي برگي يا ساقه اي مي نشست منتظر مي ماند تا حسابي بال هايش را به سوي زمين خم کند بعد پاورچين پاورچين به سوي اش مي رفت ودم اش را مي گرفت.همين جوري سنجاقک سياه گنده اي را برايم گرفت وازبال هاي اش به دستم داد.تندتند دم اش را وکله اش راتکان مي داد.ول اش کردم رفت به سينه ي آسمان آبي.پدرمي گويد مگس خواروپشه خوارقهاري است.کلي هم درباره ي اکولوژي پکولوژي گفت که سردرنياوردم!!سنجاقک به رنگ هاي گوناگون است.سرخ زرد آبي.يکي ازيکي زيباتر!!
انجير:اين يکي راهم ازدرخت چيدم!!هروقت مي گفتم انجير همه مي زدند زيرخنده.ازهمه بلندتربابا بزرگ مي خنديد.بابا بزرگ مي گفت به اين انجيرهاي گنده مي گويند سه پچ(سه پز)
برنج زار:باورم نمي شد که اين پلويي که هرروز مادربه زورمي چپاند توي دهانم ازاين ساقه هاي سبزباريکي است که بلندي شان تا پيشاني من بود!!يعني ۸۰ سانت!!
مورچه:من به اشان مي گويم مور.همه مي خندند. يکي نيست بهشان بگويد سعدي وشاعران ديگرهم به مورچه مي گفتند مور!!چرا به آن ها نمي خنديد.مور هاي شمال ازمورهاي تهران گنده ترند وزبل تر!!
سنگ انداختن دررودخانه:اين يکي ازهمه جالب تربود.ازروي کناره ي بلند رودخانه يکي يکي سنگ ريزه مي انداختم توي آب.قلپي صدا مي کرد!!
تمشک:گمان نکنم ازاين ميوه خوش مزه تردردنيا باشد.خودم هم چيدم ولي پدرتاوقتي که توي چشمه نشست شان نگذاشت بخورم.گيلکي بهش مي گويند والش!!توي اين تهران خراب شده گيرنمي آد!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا