11/09/2003
نامه ي دوست
ديويد آمد كافه تريا براي ناهار . با اي -ميلي ازپسرش در دست . نمي‌دانم چرا خيال مي‌كند کارشناس خاور ميانه ام چند بار هم به اش گفتم که تا حالا به كشورهاي عربي پاهم نگذاشته ام چه برسد به عراق . ولي دست بردار نيست .
ماتيو نوشته بود محل ماموريت اش كربلا است . مقبره ي گران قيمتي كه تمام گنبد هاي اش از طلا هست آن جاست . مردم مي‌گويند طلاها را مردم ايران هديه كرده اند و هنرمندان صنعت كارايراني آورده اند و آن بالا نصب كرده اند . از درون مقبره خيلي تعريف مي‌كنند ولي به سربازان امريكايي چون مسيحي هستند اجازه ورود نمي‌دهند . ولي يكي از پليس هاي عراق كه با او خيلي دوست شده قول داده يك روزي با لباس عربي او را به داخل مقبره ببرد . البته اگر ارتش موافقت كند . چون به آنها دستور داده شده كه از مسافتي مشخصي به آن جا نزديك تر نشوند .
ماتيو نوشت حالا رامادان هست يعني ماهي كه اين مردم تا غروب افتاب غذا نمي‌خورند ولي چند روز ديگر مصادف خواهد شد با سال‌روز كشته شدن همين آدمي كه درون قبر است . يك عرب ديگر با قمه موقع نماز زده بود به سرش و او را كشت . (معلوم است كه ماتيو نجف راباكربلا اشتباه گرفته است!!!)
براي آن چند روز دستور مخصوص داريم كه خيلي مواظب باشيم و هيچ خطايي از ما نبايد سر بزند . حتي نبايد بخنديم . اين مردم خيلي فقيرند . ميوه و سبزيجات خيلي خيلي كم است . سر گوسفند را با قمه روي خاك مي‌برند و گوشت اش راآويزان مي‌كنند در هواي آزاد و مردم در حالي كه مي بينند روي‌اش مگس مي‌نشيند مي‌خرند و مي‌خورند و مسموم هم نمي‌شوند . مردم بعد از غروب كه غذاي كمي مي‌خورند مي‌آيند و رهبرشان كه پارچه بزرگي روي سرش پيچيده صدايش از بلندگو ها پخش مي‌شود و ناگهان تمام مردها به صداي بلند گريه مي‌كنند . ولي وقتي از آن جا بيرون مي‌آيند كه به خانه هاي شان بروند همه خوشحال اند و با هم شوخي مي كنند . راستي اين جا هم مثل جاي قبلي كه بوديم كك داردولي من از وقتي كه كالر ها را مي بندم راحتم و مرا نيش نمي زنند مردهاي عراقي همه اشان از كك ناراحت اند و معمولا بيشتر ناحيه آلت تناسلي شان را نيش مي زند . تقريبا تمام مردهاي عراقي مرتب در حال خاراندن آن جاي شان هستند ولي هيچ زني اين مشكل را ندارد . چون مي شود دست هاي زنان را ديد كه آازاد است و كاري انجام نمي دهد . پدر وقتي يكشنبه ها كليسا مي روي براي من دعا كن و از مسيح بخواه كه زودتر كارم در اين جا تمام شود و برگردم .دلم براي غذاي مادر و غواصي تنگ شده . دوست تان دارم . ماتيو
ديويد گفت براي چه مردها گريه مي كنند ؟ مگر سال هاي طولاني از مرگ آن جنتلمن نگذشته ؟گفتم زن ها هم برايش گريه مي كنند مخصوصا زنان مجرد . مساله بر سر اين است كه او مثل مسيح نرفته پيش پدرش خدا و فوت كرده . گريه آن ها هم از اين است كه اگر امام آن ها هم پسر خدا بود مجبور نمي شدند با آن همه نفت زير پاي شان در فقر زندگي كنند و امت پسر خدا بيايد و نفت شان را به زور بگيرد و آن ها را هم در كشور خودشان نگذارند با خيال راحت زندگي كنند . كار آن مردي هم كه پارچه به دور سرش پيچيده و آن ها را ميگرياند نگه داشتن آن ها در فقر اين دنياست با وعده بهشت در ان دنيا .
سر و كله كليولاند پيدا شد . گفتم يك چيزي شبيه همين كشيش كليولاند مرده خور . كليولاند مي داند كه دست از سرش بر نمي دارم . خنديد و گفت فردا مراسم تدفين دارم . ورقه ۴ ساعت مرخصي را گذاشت جلوي ديويد كه امضايش كند
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا