11/11/2003
جانباز بي درصد!!:امروزصبح خواب ماندم به اتوبوس اداره نرسيدم. به لطف مش رمضون کسي هم به آدم گير نمي ده!!مذهبي هاي اداره هم اگرتيکه بندازند که فلاني مدير کلي مي آي فوري مي گم سحر خيلي بيدارماندم وحدود ساعت ۷ صبح تونستم يقه امو ازدست مش رمضون بيرون بياورم وچرتي بزنم!!(خيلي پر رو هستند توقع دارندازمزيت هاي نانوشته افزايش کون گشادي درايام ماه مبارک فقط خودشان فيض ببرند!!).خلاصه داشتم ازانتهاي عباس آباد سلانه سلانه مي رفتم آن طرف خيابان ولي عصر که ديدم اش.اورکت رنگ ورو رفته ي کره اي به تن داشت وساک ورزشي جمع وجوري به دست.آمد جلو وبالهجه غليظ اهالي شرق مازندران پرسيدکه چه جوري بايد برود زير پل سيدخندان.نگاهي به ريش خرمايي رنگ وچشمان آبي پررنگ اش انداختم(خداييش اگر توي ينگه ي دنيا بود هاليوودي ها ازش يک چارلزغلامحسين درست وحسابي مي ساختند!!) وگفتم که همراهم بيايد تا نشان اش بدهم.خوش خوشک که داشتيم به سر تخت طاووس نزديک مي شديم پرسيدم به کجاي سيدخندان مي خواهد برود که فهميدم مي خواهد ازآن جا به تهران پارس وترمينال شرق ودرنهايت به ولايت برود.به ذهنم رسيد اتوبوس هاي تهران پارس را نشان اش بدهم.به خودش هم گفتم با خوشحالي گفت چه بهتر.پرسيدم اهل کجاي شمال است.گفت بهشهر.نمي دانم چراويرم گرفته بود درفرصتي کمي که مانده بوداندکي به حرف بياورمش!!پرسيدم تهران چه کارداشته است.هنوز حرفم تمام نشده بود که زد کانال دو !!پريدم وسط حرف اش پرسيدم ازکجا مي داني مازندراني را مي فهمم.به چشمم نگاه کرد وباز به مازندراني گفت فقط شمالي ها اين قدرمردم دوست اند!!!عين واژه اي بود که به کاربرد(تو دلم گفتم موقعي که اوقاتم گه مرغيه به پستم نخوردي!!) گفتم من به لهجه ي غرب مازندران حرف مي زنم مثل شما کيي خورها(کدوخورها!!) بلدنيستم حرف بزنم!!نزديک بودازفرط خنده بيفتد توي جوب خروشان ولي عصر!!بعدش هم اصرارکرد که باهم مازندراني حرف بزنيم واطمينان مي داد که مي فهمد!!مي گفت جانباز است منتهي جانباز بي درصد!!دوره ي سربازي درفاو زخمي شده بود ودوندگي مي کرد که بلکه ازاين نمد کلاهي بدوزد براي خودش.حضرات هم مدام مثل توپ فوتبال بين تهران وبهشهر چندسالي است که به هم پاسش مي دهند.وقتي بهش گفتم بدون پارتي بعيد است به سربازها حق جانبازي بدهندگفت قربان دهنت!!کم مانده بود ماچم کند!!ديگررسيده بوديم سر تخت طاووس .اتوبوس هاي تهران پارس را نشانش دادم.پرسيدم کم وکسري که نداري؟؟پول مول که داري؟ اين بارراستي راستي بغلم کرد وبوسيد.بعدش هم ازميان راه بندان صبحگاهي خيابان ولي عصر رفت به آن سوي خيابان.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا