صدا وسکوت
چه بگويم وچگونه بگويم برخاکي که سم ها
نوبت به سکون نمي دهند
وعشق کبوترتنهايي است
دور افتاده
ازچاهسار خود
چه ببينم چگونه ببينم
درآسماني که « آبي» درخت منقرضي است
وماه
چکاوک بي رنگي به حاشيه ي آفاق
آويخته به سقف بلوري آوازش
چه بخوانم چگونه بخوانم
به هروله بازاري
که صدافرصتي به سکوت نمي دهد
وقناري
حافظه اي است
ازجنس قفس
(حادثه دربامداد، منوچهرآتشي)