12/24/2003
مسعود ده نمکي(پفک نمکي حزب اللهي ها!!) :چهلم رحلت امام بودکه خواب ايشان را ديدم.خواب ديدم ايشان ميان آن شيشه اي بودکه درمصلي قرارداشت وديدم بيرون دعوااست.دعوا سريک لنگه کفش بود.ديدم همه دارنددعوا مي کنند.هرکس مي خواست اين لنگه کفش رابردارد.من رفتم جلو گفتم بابا امام دارد فوت مي کندشمابراي يک لنگه کفش داريد دعوا مي کنيدکه مارا گرفتند آن وسط زدند.يک لحظه هم آن لنگه کفش دست ما افتاد.بعد ديدم دونفرآمدندگفتند آقا گفته خودت را وارد دعواي لنگه کفش نکن.

بامدادک:وقتي خواب بودي لابد لحاف از روي کون ات رفته بودعقب!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا