اي والله به اهالي فرنگ!! : پس ازچهارماه اقامت در
افغانستان سرانجام براي کريسمس به
آمريکا برگشتم.همان گونه که پيش بيني مي کردم دراين جا اوضاع چندان تغييري نکرده است.به هرحال آهنگ دگرگوني درپايتخت هاي جهان سوم مانند
کابل نسبت به شهرهاي جهان غرب شتاب بيشتري دارد.
درچندروزي که ازافغانستان آمده ام آن چه بيش ازهمه در
بوستون و
لندن(بين راه مدتي در
لندن بودم) شگفت زده ام کرده است اين است که بسياري ازمردم دراين سوي دنيا
عراق و
افغانستان را با هم اشتباه مي گيرند ونمي دانند که دوجاي مختلف اند.
درفرودگاه
هيث رو يارويي که گذرنامه ام را بازبيني مي کرد تا چشم اش به رواديد کت وکلفت
افغانستان افتاد گفت بادستگير شدن
صدام بمب گذاري درون خودروهاوحمله به سربازان آمريکا کاهش پيدا خواهدکرد.مانده بودم چه بگويم!!بله بمب گذاري درون خودروها.اين جا در
بوستون هم رييس بانکي که درآن کارمي کنم گفت حيف شد که درآن «
لحظه ي بزرگ» در
افغانستان نبودي.آمدم بگويم بله حيف شد که هنگام تشکيل
لوي جرگه در
افغانستان نبودم اما ديدم منظورش دستگيري
صدام است!!!
(برگرفته ازنامه ي دوستي درغربت که خودش دوست نويسنده است!!)