1/01/2004
سونا سنگراست سنگرها را حفظ کنید!!: به نظرم شمار مومنین درایران علی رغم امتحان های جورواجور اوساکریم به شدت روبه افزایش است!!چرا؟برا ی این که دیروز پس از چهار ماد غیبت رفته بودم استخر وسونای اداره ودیدم که درسونای خشک سه نفر به ردیف روی سکوی روبه پنجره ایستاده اند وعرق ریزان نمازمی خوانند.دفعه های پیش بیش ازیک نفر نبودند!!خواستم بروم جلوبگویم برادرهای عزیزحالا که سه نفرید یکی برود جلو ونماز جماعت بخوانید صوابش بیشتراست!!!به هرحال اگر فردا شنیدیدکه صداوسیما اعلام کرد که نمازعبادی سیاسی این هفته درسونای زعفرانیه برگزار می شود تعجب نکنید!!!
برای این که این منظره مضحک را نمی توانستم زیاد تاب بیاورم قید سونا را زدم رفتم استخر!!!یک ساعت ونیم شنا !!وقتی بیرون می آمدم کف دست هایم حسابی چین وچروک شده بود!!یاد بچگی هایم ومادرم افتادم!!کلاس اول دوم ابتدایی که بودم مادرم هرگز نمی گذاشت تنهابروم دریا شنا کنم!!هرچه می گفتم مادرجان شنا بلدم غرق نمی شوم به خرجش نمی رفت که نمی رفت!!(درواقع بچه های کنار دریا تاسن شش سالگی اگر غرق نشدند دیگر بعید است غرق شوند!!!).خودش چادر چاقچور می کرد ومی آمد روی شن های داغ می نشست وما هم(همراه برادر وخواهرم) زیر نگاه نگران اش ساعتی تن به آب می دادیم!!اما این برای من کافی نبود!!پنهانی می رفتم شنا!!برای آن که مادرم بو نبرد باید لاپوشانی هایی هم می کردم.مشکل اول خشک کردن شورت بود.راه خشک کردن شورت را هرکسی که کنار دریا بزرگ شده باشد می داند.شن داغ را کنار می زدیم وشورت را پهن می کردیم وروی اش شن داغ می ریختیم!!!بعد از یک ربع می شد عین نون تافتون خشک!!بعد می گرفتیم می کوبیدیم اش به دیوارهای بلوکی کنار دریا تا شنی رویش نماند!!مشکل دوم همین چروکیده شدن کف دست بود.ما می گفتیم پیر شدن دست!!مانند سرخ شدن چشم باید حتما یک ساعتی ول می گشتیم تا دست به حالت عادی برگردد وسرخی چشم هم ازبین برود!!گاهی گرسنگی امان آدم را می برید!!آن وقت چاره ای نداشتی که دل به دریا بزنی وبه خانه بروی!!دراین جور مواقع مادرم فوری متوجه می شدوبا یک چونگولوس(ویشگون) درست وحسابی حق آدم را کف دستش می گذاشت!!!یادش به خیر!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا