چه بی سروصدارفت: امروز درجایی خواندم که یازدهم دی امسال چراغ زندگی
جهانگیر افکاری درانزوا خاموش شد. نام افکاری مرا یاد کتاب
« اصول مقدماتی فلسفه»(نوشته ی ژرژپلیتسر) ودوران سرجوانی می اندازد، کتابی جلد سفید که
افکاری ترجمه کرده بود بی آن که نامش روی آن باشد، کتابی درمیان کتاب های دایی جوانمرگ شده ام(شد عین فحش خاله زنک ها!!طفلک در21 سالگی چشم ازجهان فروبست) که درسال 58 به من به ارث رسید هنگامی که نوجوانی بیش نبودم.هنوز هم توی کتابخانه ام هست، تعریفی ندارد اما بخشی از جوانیم وجوانی بسیاری ازهمدلان است نمی شود دورش انداخت پیش چشم که باشد نمی گذارد ازیاد ببریم آن چه درگذراین سال ها برما رفت!!
کتاب « جنگ شکر درکوبا» هم با ترجمه افکاری ازدایی به جا مانده است.یادم می آید با پسرخاله ام که کتاب ها را تقسیم می کردیم کتاب های چپی را من برمی داشتم وکتاب های ادبی وهنری را او. یادافکاری ویاد آن روزها به خیر باد!!
********************
عمادالدین باقی: این اتفاقات
(تحصن نمایندگان) تنها درصورتی ارزش مند است که مقدمه ای باشد تا مساله ی نظارت استصوابی، شورای نگهبان ونهادهای انتصابی به طور بنیادی حل شوند وهیچ مرجع، کانون وقدرتی مستقل ازاراده ی ملت حق فرمانروایی وحکم رانی نداشته باشد.
بامدادک: خواب دیدی خیر باشد!!!