2/22/2004
خريت كه شاخ ودم ندارد!!:اين همکارما که نامزد انتخابات شده بود بود پس ازيک هفته مرخصي سروکله اش پيدا شد.خودش را نديده بوديم دراين يک هفته، اما پوسترانتخاباتي اش را چرا.فرستاده بود اداره که اگر يکي خواب نما شد وخواست راي بدهد شايد نصيبي ببرد.نبودببيند که بچه ها چه مسخره بازي هايي باپوسترش درآوردند.هنگامي که پوسترش رسيد من توي اتاق خودمان نبودم.سرکلاس اکسس نشسته بودم(سر پيري معرکه گيري!!) هنگامي که ازکلاش برگشتم ديدم همکاران سراسر ميز،صندلي، صفحه كليد، روي نمايش‌گر وهرجايي را كه گيرشان آمده است با پوسترطرف پوشانده اند.چندروز پيش بود.ازخنده روده بر شده بوديم.تازه اين آغاز داستان بود.بعد هم هركدام از همكاران يكي از پوسترها را برداشتند وهنرهايي ازخودشان بروز دادند كه ما فهميديم چه پيكاسو هايي دوروبرما مي پلكندوخودمان خبر نداريم.اين يكي براي اش عمامه گذاشته بود. آن يكي سبيل اش را چخماخي كرده بود.سرتان را درد نياورم غوغايي به پا شده بود.راستي راستي خنده دار بود.درقسمت سوابق اش هم نوشته بود شركت در1415 سمينار.اين ازهمه خنده دارتر بود.خوب كه دقت كرديم ديديم از نام اش هم الفي را انداخته اند.همين كه سرو كله اش پيدا شد به اش گفتم چرا نام ات را غلط نوشته اي؟!! اين همه مدت كه پوسترش را پخش كرده بود متوجه ي اين نقص نشده بود.وقتي كه نشان اش دادم شروع كرد بدوبيراه گفتن به چاپخانه ي مربوطه وهارت وپورت درباره ي اين كه پدرش را درمي آورد ،ازمزدش مي زند واين حرف ها.وقتي هم گفتم كه مثل اين داستان شده است كه مي گويند«ازآقايي الف اش را كم داري »چنان عصباني شد كه سر درپي ام گذاشت.
بيچاره حسابي مايوس شده است.با آن كه دست راستي دست راستي است وتا گردن درولايت ذوب شده است حضرات به پشم شان هم حساب اش نكرده اند.حسابي شاكي بود .مي گفت به تمام بسيجي ها دستورداده بودند به فهرست آبادگران راي بدهند.مي گويد شش ميليون تومن خرج تبليغات اش كرده است.وقتي گفتم «خريت شاخ ودم نداره »گفت راست« مي گي والله!!» .راست يا دروغ اش با خودش مي گويد تمام پول را ازجيب خودش داده است واز وام پام هم خبري نيست!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا