3/13/2004
اي کاش خانه تکاني بعدازعيد بود!!:چرا بايد اين روزجهاني زن نزديک خونه تکاني هاي دم عيد باشد؟!!اين همه درباره ي حقوق زنان ومسائل زنان حرف بزني آن وقت نمي تواني که از زير کارهاي خانه تکاني شانه خالي کني، مي تواني؟!! ديروز پدرم درآمد از كت وكول افتادم!!خواهش مي كنم نگوييد« پول خرج كن يك نفر را بياور كمك كند »چون اگر اين كار را بكنيد هم پول تان رفته است هم از كت وكول مي افتيد!! چرا؟ چون همين كه طرف كارش تمام شد ورفت جملات معترضه يكي يكي شروع مي شود!!!:« به دل ام نچسبيد!!» « سمبل اش کرد!!» و الي آخر!!با توجه به اين که چند روز بيشتر از روز جهاني زن نگذشته دوباره بايد آستين بزني بالا والهي به اميد تو!!پس سنگين تري که از همان اول خودت آستين را بالا بزني!!سرتان را درد نياورم ديروز تمام دروديوار ها را که شستيم هيچ(يک بار با کهنه ي خيس ويک بار هم با کهنه ي خشک!!) بوفه( امان ازدست اين بوفه با آن همه ظرف وظروف درون اش!!) را از ضلع شرقي اتاق پذيرايي به ضلع غربي اتاق انتقال داديم.تخت خواب را ازضلع شرقي اتاق خواب برديم ضلع شمالي(کارآساني نيست !! تمام پيچ ها را بايد باز کني وقطعات را بازکني ودوباره درمقصد سوار کني!!).ميز توالت را با تمام خرت وپرت هاي اش از ضلع شمالي برديم به ضلع جنوبي.کمد اين مرتيکه بامدادک را هم از ضلع غربي برديم به جنوب شرقي.کتابخانه را ازضلع شمالي برديم به ضلع شرقي(اين قسمت اش خوب بود !!ديداري تازه کرديم با تمامي کتاب ها!!گردروبي شان هم کردم).ميز نهار خوري وصندلي هاراازضلع جنوب غربي برديم به ضلع شمال غربي.گمان نکنيد اين کارها ساده است. داستان همين جا تمام نمي شود !!همه اين کارها را که کردي تازه اين جمله را مي شنوي:«ميز نهار خوري همون جاي اول اش بهتر بود!!» چاره اي نيست دوباره بايد ميز را سرجاي اش برگرداند.جاي شکرش باقي است که همان اول داستان تهديد کرده اي که اگر قرار باشد بوفه دوباره جابجا شودمي شکني اش(خالي بندي الکي!!)
اگر مادرزن جان نبود و بامدادک بود نمي دانم چه خاکي به سرمان مي ريختيم!!بامدادک راتبعيد کرديم پهلوي پدر بزرگ گرامي اش.ولي يک ساعت آخر کار هم که رسيد حسابي از خجالت مان درآمد.يک چشمه از کارهاي اش اين بود که ماشين شش در سورمه اي اش را درون تشت آب ومايع ظرف شويي انداخت وفرياد زد«افتاد توي دره!!»
سرتان را دردنياورم ساعت ۱۰.۵ شب دست از کار کشيديم.تازه خيلي از خرده کاري ها مانده است.شام هم رفتم از چلوکبابي سرکوچه سه پرس کوبيده وسه تا ماست موسير وسه تا نوشابه گرفتم ونشستيم به خوردن.دراين قسمت اش جاي شما خالي بود!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا