6/22/2004
نامه هايي به پسر:اين روزها اگربتواني ازگوشه وکنارزندگي وقتي کش بروي وخواندن کتابي را به پايان برساني هنرکرده اي!! نوشتن درباره خوانده ها که جاي خوددارد.اين جوري مي شود که براي نوشتن درباره ي خوانده هاي ات امروزوفردا مي کني وسرآخرهم پشت گوش مي اندازي نوشتن را.کم مانده بود که اين کتاب« نامه هايي به پسر» به آذين هم دچارچنين سرنوشتي شود.ولي به خيرگذشت!!
کتاب همان گونه که ازنام اش پيداست مجموعه اي است از نامه هاي به آذين به پسرجوانمرگش که درپاريس مي زيسته است. براي کساني که نثرشسته رفته ي به آذين را دوست دارند خواندن نامه هاي اش غنيمتي است اما دوست داران تاريخ معاصر هم مي توانند ازخواندن اين نامه ها بهره اي ببرند.
نخستين حسي که ازخواندن اين نامه ها به آدم دست مي دهد اين است که اين بشر به هيچ وجه هوش مندي اهل سياست را نداشته است وچه خوب مي بود که درتنها درقلمرو هنروادبيات مي ماندواين چنين تا مرز ساده لوحي درميدان سياست به پيش نمي تاخت.
تاريخ نخستين نامه دوم شهريور ۱۳۵۸ وواپسين نامه يکم آذر۱۳۷۸ است. نامه ها تاسيزده بهمن ۱۳۶۱ آکنده از خوش خيالي هاي نويسنده درباره ي روند انقلاب است.درنامه ي بيست آذر۱۳۵۸ به آذين مي نويسد«آفرين بر اين ملت وآفرين برمردي که به راستي محورهمه ي نيروهاي اين ملت شده است وشايستگي آ ن را نشان داده که دارد» مي دانيدکه منظورش ازآن مرد کيست؟امام راحل را مي گويد!!در5 خرداد 1361 هم درباره ي امام راحل مي نويسد"هفته ها وماه هاي آينده بسيارحساس خواهدبودومردان مرد مي طلبدوخودبه خود چهره ي اطمينان بخش امام خميني پيش چشم مي آيد.خوشبختانه اوهست و اميد كه تاسال ها بشد"(كم مانده بود كه بنويسد خداياخداياتاانقلاب مهدي خميني را نگه دارازعمرما بكاه وبه عمراو بيفزا!!).اين خوش بيني فقط شامل امام راحل نيست وبه سايرآخوندها نيز سهم مناسبي رسيده است!!در دهم مهر1360 مي نويسد" ساعتي پيش ازمحل راي گيري براي انتخاب سومين رييس جمهوري(دركم تر ازدوسال) برگشته ايم...به آقاي خامنه اي راي داديم...بي شك همان خواهد شد كه انتظارمي رود:آقاي خامنه اي رييس جمهور ما خواهدبود.مرد متين ومتوازن وواقع بيني ظاهرا هست ...مي تواند وجود موثري باشدواگردوره ي آرامشي پيش بيايد مي توان به تسريع جريان انقلاب وافتادنش به مجراي زندگي وكار وبه را ه آوردن گرايش هاي خودخواهانه ي انحصارطلب اميدواربود."
ديدگاه هاي اش درباره ي جنگ هم نه تنها با ديدگاه هاي يک سوسياليست ميانه اي ندارد بلکه آکنده از خزعبلات ملي گرايي وذوب شدگان درمام ميهن وهمچنان خوش خيالانه است!!در۲۲ دي ۱۳۵۹مي نويسد«جنگ با رژيم صدام به پيروزي نزديک مي شود» يا در3 فروردين 1361 مي نويسد"..عمليات نظامي اين دوسه روزه درجبهه ي شوش ودزفول به پيروزي وسيع ودرخشان منتهي شده است وجاي همه گونه شادي واميدواري هست."وهمچنين در5 خرداد 1361 مي نويسد" اين روزها شوروغرورواميددرايران بالا گرفته است وبه راستي ديدني است.خوزستان به تمامي ازدشمن پاك شد."
هنگامي هم كه بگيروببندهاسرانجام به قلمرو خانواده وخويشان به آذين راه مي يابدبازهم حاضرنيست از مركب خوش بيني پياده شود ودر26 آذر1361 مي نويسد"برادرت فعلا دراوين است.اميدمي رود باسخناني كه چهارشنبه شب ديروقت ازامام منتشركرده اند اين گونه گرفت وگيرهاي بي معني كه احساس انيت درسايه ي قانون رادرميان مردم متزلزل مي كند به پايان برسد....جاي خوش وقتي است كه پيرمرد بزرگوار برجاست وحركت هاي نادرست را كه اثرمنفي بزرگي مي تواند داشته باشد تصحيح مي كند.."
سرانجام تبر واقعيت رعدآسا فرود مي آيدوبه آذين از 17 بهمن 1361 تا چهار بهمن 1369 يعني هشت سال آزگاررادرزندان مي گذراند.نامه هايي كه از پس اين هشت سال مي آيند عاري از هرگونه اشاره به مسائل سياسي است.به آذين درنامه هاي بخش دوم بيشتر به دغدغه هاي دروني اش مي پردازد وبيشتردرباره ي هستي ومسائل معنوي بحث مي كند.


0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا