7/03/2004
نگاه:انديشيدن چه نيرويي که به آدم نمي دهد درقلمروزندگي!!توانابودهرکه انديشا بود!!انديشه است که به آدم توانايي دگرگون ساختن زندگي وخودباوري را مي دهد.تنها با انديشيدن است که مي توان جايگاهي درجامعه يافت. خودرا توانايا ناتوان پنداشتن،مهم يا بي اهميت انگاشتن،آزادياناآزاد انگاشتن است كه چگونگي كنش آدم را رقم خواهدزديادچاربي كنشي اش مي كند.
شهرونددرجامعه ي بسته همواره درخطرسركوب،زندان يا مرگ است تامبادا خيال كنش به ذهنش خطوركند.درجوامع از ما بهتران هم كه سركوب جسماني را غيرقانوني كرده اند سركوب ذهني را به كارگرفته اند.آموزش وپرورش انسان هايي به بار مي آوردكه مي گويند دگرگون كردن جامعه را بايد به دست نخبگان وكارشناسان سپرد.شهروندعادي را چه به اين غلط ها.سردمداران جامعه مگرمرده اند.سران وكارشناسان را كه كناربگذاريم بقيه بايد بروندكشك شان را بسابند.
اگرنتوانيم انديشه را به پروازدرآوريم مردگاني بيش نيستيم كه ملال زندگي روزمره روي سرمان آوارمي شود.نه گردش ،نه مسافرت، نه خودرو، نه هيچ كوفت ديگري به كارآدم مرده نمي آيد.بدون انديشه هيچ اثري نمي شودبراين دنياي لاكردار گذاشت.بدون انديشه ي مستقل.بدون انديشه مگرآزادي وسرزندگي را به خواب ببينيم!!!



0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا