8/12/2004
سفرنامه ی بامدادک(2):دراین سفر بودکه فهمیدم که پی پی می تواندحالت های گوناگون داشته باشد!!
پی پی شناسی:تمشک خوری که رفته بودیم آقایی دوچرخه سواررادیدیم که آموزگارادبیات بابایی درسال دوم راهنمایی بود وراه به راه به بابایی می گفت مهندس!!!این آموزگارگرامی کشاورز هم هست وازباغ اش یک هندوانه مشتی برای مان چید.به خانه ی آقاجونو که برگشتیم افتادم به جان هندوانه!!حالا نخور کی بخور.غروب که مامانی بردم برای پی پی کردن دیدم ای داد بیداد پی پی هایم سرخ شده است شروع کردم به داد زدن : پی پی ام قرمز شده!!!پی پی ام قرمز شده!!!تا وقتی هم که بابایی توضیح ندادکه به خاطرهندوانه خوردن است خیالم راحت نشد!!!
پشت بنداین جریان دیگرحواسم بودکه غذاهای مختلف چه اثری برپی پی می گذارند.به نتایج جالبی هم رسیدم.شایددرآینده کتابی دراین باره بنویسم!!این چندروزمهمان درخت انجیرآقاجونو هم بودیم.می دانید چه اثری می گذارد روی پی پی؟آدم احساس می کند که به جای پی پی دارد شن تحویل کاسه ی توالت می دهد!!دورکون آدم هم انگارشن می چسبد!!!
تریلی شناسی:نمی دانم تریلی های کشاورزان شمال را دیده اید یا نه.هیچ ربطی به تریلی شهری ها ندارد.برای شخم زدن زمین به پشت تریلی گاوآهن(ربطی به گاو ندارد) می بندندوبرای باربری هم دمی به ته اش می بندند.یک بارکه ازتمشک خوری برمی گشتیم.کشاورزی با تریلی اش جلوی پای مان نگه داشت وسوارمان کرد توی دم تریلی!!
کشاورزآفتاب سوخته ای بود شلوارکارپوشیده بودشلواراصلی اش را کپه کرده بود پشت تریلی.
ماهی گیری به شیوه ی کودکی بابایی:کناردریا هم رفتیم ودرست وحسابی شنا کردم.راه رفتن روی کف دریا خیلی سخت است.بابایی مرتب به من می خندید.می گفت تقصیری نداری بچه تهرونی دیگه!!!بابایی به شیوه ی کودکی اش برایم دوتا ماهی گرفت وتوی سطل شن بازی گذاشت که سرآخرول شان کردم رفتند.ماهی های کوچولو می آیند کنار ساحل تا جانوران کوچک(به نام رش) را بخورند بابایی هم می رفت توی دریا وازآن جا چوبی پرت می کرد جلوی شان.این ماهی های احمق هم از ترس می پریدند توی خشکی.بابایی می گوید ماهی ها دوران کوچکی خودش هم همین جوراحمق بودند!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا