8/22/2004
دهن لقي به سبك بامدادك: اين مرتيكه ديگرحسابي آبروبرشده است جلوش انگشت تو دماغ ات كني فردا اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام هم خبردارمي شوند.طفلكي عيال بيشترازمن دچاردردسرشده است.پريروزداشت تلفني با مادرزن جان پشت سريكي ازخويشان اش صفحه مي گذاشت(به جان شما هرچه برايش حديث وروايت مي آورم كه غيبت كردن مانند خوردن گوشت برادراست دست بردار!!برادربيچاره ات اسكلت شدبه خرج اش نمي رودكه نمي رودوهمچنان به اسكلت سازي ادامه مي دهد!!)فرض كنيم اسم طرف فريبرز باشد عيال داشت پشت تلفن مي گفت كه آره فكركنم فريبرزرو مادرش تير كرده!!
بامدادك سرتيرپريد گوشي راازدستش قاپيد وگفت:فريبرزو كي تيرزد كشت؟!!
اين موضوع ديگرشده بود نقل مجلس بگو وبخندما!!طرف هم كه انگارفهميده بودداستان به تيروتيراندازي ربطي نداردجمله اش را تصحيح كرد ومدام مي گفت كي فريبرزو تيركرد؟مادرش؟
جمعه صبح طبق معمول رفته بوديم مادرزن جان سلام ونشسته بوديم ازاين دروآن درحرف زدن كه ديدم عيال رنگش شد عين ماست!!تا بيايم بپرسم چي شده است همان يارو فريبرز وارد اتاق شدوفهميدم علت سفيدي رنگ رخسارعيال را!!!تمام نيم ساعتي كه فريبرزخان آن جا بودعيال نگذاشت بامدادك يك كلمه حرف بزند تا مي آمد چيزي بگويدعيال مي پريد وسط حرفش كه چي مي خواي عزيزم چيپس يا شوكولات؟!!بيچاره بامدادك هم حيران مانده بود كه چراآن همه چيزهاي ممنوعه به راحتي نصيبش مي شود!!خلاصه تا طرف برود عيال نزديك بودسكته كند!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا