12/20/2004
عصرجمعه : یادش به خیر قدیم ترها عمه ها حرمتی داشتند. هرچه به این اخوی می گویم خانه ی ما که می آیی این روزنامه جاتی که می خوانی با خودت نیاور به خرجش نمی رود. جز "مخرب الاعصاب" چه می توانم بگویم که تفِ سربالا نباشد. جمعه ای آمده بودند مثلاً صله ی ارحام، روزنامه ی شرق پنجشنبه 26 آذر هم دستشان بود. پسرش پرسید "عمه جون، بدون مجامله و چشم پوشی های مصلحتی بگو می تونم شب یلدا خونتون بمونم یا نه؟" میگم "بامدادک جون مگر از عمه تا به حال دروغ شنیدی؟" میگه " نه اما بابا تو راه بلند بلند یک مطلبی می خواند از همون روزنامه که الان تو دستشه، راستش من به صداقت و صمیمیت همه ی شماها شک کردم. بابا، جونِ هرکی دوست داری دوباره بخون." اخوی چشم غره می رود ولی بامدادک به دلگرمی من وقعی نمی نهد و مدام تکرار می کند "جونِ من، جونِ مامان، خواهش می کنم. " زن دادش پادرمیانی کرد " بخون دیگه این دو خط را تموم بشه ماجرا. " اخوی زیر لب غر غری کرد و چنین خواند:
شرق: هر چند ماه و هر چند سال كه مى گذرد ظاهراً اهميت خاطرات هاشمى رفسنجانى بيشتر مى شود. او كه پس از پايان دوران رياست جمهورى اش اقدام به انتشار يادداشت هاى روزانه خود با عناوين «عبور از بحران»، «پس از بحران» و «آرامش و چالش» كرد، به تازگى مجلد تازه اى از خاطرات خود را نيز روانه بازار كتاب كرده است. در چند ماهه اخير كه برخى ديگر از سياستمداران نيز اقدام به انتشار يادداشت هاى روزانه سال ها پيش خود كرده اند، اهميت و كيفيت خاطرات هاشمى رفسنجانى بيشتر روشن مى شود. او كه تقريباً بدون مجامله و چشم پوشى هاى مصلحتى تمامى يادداشت هايش را منتشر كرده بود، كيفيت كارش قطعاً فرق مى كند با كسانى كه وقتى خاطراتشان را مى خوانيم.روشن است در زمان نگارش آنها ملاحظاتى را در نظر داشته اند و انگار خاطره مى نوشته اند تا ده سال بعد چاپ كنند (و بعضاً اين شبهه پيش مى آيد كه خاطرات را بازنويسى كرده اند). كتاب تازه اى هم كه منتشر شده و به خاطرات سال هاى ۱۳۵۷ ۱۳۵۸، و ۱۳۵۹ مربوط است، تقريباً خالى از رودربايستى هاى مرسوم است. در كتابى تصاوير و اسنادى از آيت الله موسوى اردبيلى، شهيد حجت الاسلام محمد منتظرى، آيت الله سيد كاظم شريعتمدارى، بهزاد نبوى، عباس اميرانتظام، صادق قطب زاده، ابراهيم يزدى، داريوش فروهر، احمد صدر حاج سيدجوادى و... مى خوانيم كه هر چند ممكن است بتوان به قضاوت هاى مطرح شده در كتاب انتقاداتى وارد كرد اما به هر حال در صادقانه بودن آنها كمتر مى توان ترديد كرد.
نمی دانید بامدادک چه بپٌربجٌه ای می کرد و بعد هی می گفت "عمه جون بدون مجامله بمونم یا نمونم." خون خونِ اخوی را می خورد که زن داداش گفت "ول کن این قضیه را بگو ببینیم از انتخابات چه خبر؟" اخوی هم مثل فنر از جا در رفت گفت "عصر جمعه ی ما را این مرتیکه به گه کشید. بفرما این هم خبر انتخابات:
شرق: شكاف ميان محافظه كاران و هاشمى رفسنجانى لحظه به لحظه در حال پررنگ تر شدن است.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا