1/01/2005
آدم چارشاخ مي شود:روزنامه ي شرق روز پنج شنبه هم از لحاظ تعدادصفحه وهم ازلحاظ کيفيت مطالب پرملات بودالبته با ۱۰۰ تومان افزايش قيمت.دربخشي به نام پيشنهاد کتاب هم جناب محمد قوچاني معروف به محمدقوچ کتاب خاطرات آيت الله رى شهرى(دامن اضافه تو) را معرفي کردند که نمرديم ودريافتيم جناب شان داماد آيت الله مشكينى است (به اين مي گويندجفت شدن دروتخته؟!!). در زمان جارى شدن صيغه عقد اين دو، دختر آيت الله مشكينى ۹ساله بود.معلوم نيست خودآقا دامادچندساله بود.آقاداماددرخاطرات شان مرقوم فرموده اند که :
«رفتند و ديدند و پسنديدند و در پاسخ نامه من نوشتند خوب است ولى خيلى كوچك است... قريب يك سال و نيم بدين منوال گذشت... پيشنهاد كردم كه هر چه زودتر انجام شود مستقل تشكيل دهم، آقاى مشكينى ابتدا با اين پيشنهاد موافق نبود دليل مخالفتش هم كوچك بودن همسرم از نظر سنى بود چون در آن هنگام ۱۱ سال بيشتر نداشت اما من موضوع را با جديت پيگيرى مى كردم كه همسر من است و شرعاً حق دارم او را به خانه خود ببرم... سرانجام با اصرار من ايشان راضى شد.» (ص ۵۳)
اين را که خواندم بي اختيارياددختردايي عيال افتادم که همين سن وسال راداردوهروقت که به خانه امان مي آينديا به خانه اشان مي رويم کارش فقط بازي با اين مرتيکه بامدادک است.به عيال که مي گويم پاي سردمداران اسلام عزيزرا به ميان مي کشد.مي گويم کاري به آن ها ندارم!!گيردادن به حضرت آيت الله هم کلي اسلام را به خطرمي اندازندگيردادن به سرچشمه ها که جاي خوددارد!!!حالا يکي نيست بگويدحضرت آيت الله مجبوربودي اين داستان را درخاطرات گران مايه ات جاربزني!!نکندتو هم اعتقادداري دانستن حق مردم است!!الله اعلم!!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا