1/12/2005
نامه ي دوستي از استراليا:
نزديک به پنج سال است که حدود هفتاد ايراني در اردوگاه بکستر در استرلياي جنوبي و در يکي از متروک ترين شهرهاي اين ايالت زنداني هستند. اکثر اين ايراني ها تقريباً هيچ اطلاعی از وضعیت ويزای شان ندارند و نمي دانند تا کي قرار است که در آن جا بمانند. اين البته بيشتر سرنوشت ايراني ها است. بيشتر پناهنده های دیگر کشورها فقط مدتي كوتاه در اين اردوگاه ها مي مانند و بعد از چندی اگر واجد شرايط پنا هندگی باشند بيرون می آيند. ولي داستان براي ايراني ها فرق مي کند روال کار ايراني ها به شدت کند است. عرصه شديدا به پناهندهای ايراني در این اردوگاه ها تنگ است. درست قبل از کريسمس پيمان پسر 30 ساله ی اهوازي که پنج سال است در اردوگاه بکستر زندانی ست به گفته خودش برای لحظه ای تصميم مي گيرد که روي شيرواني برود و فرياد بزند "يا کار ما ايراني ها را درست می کنيد يا من اينجا مي مانم تا بميرم" بعد از دو روز که پيمان تنها روي شيرواني فلزي اردوگاه ماند دو دوست ديگرش مهرداد و سعید هم به او پيوستن. اين اعتصاب غذا روي شيرواني داغ اردوگاه در دمای 40 درجه بالای صفر بدون غذا 12 روز ادمه پيدا می کند. درست هم زمان با اين اقدام پيمان پنج ايراني ديگر لب هاي شان را می دوزند و 23 نفر ديگر دست به اعتصاب غذا می زنند. اين اعتصابات تا دو هفته البته ادمه پيدا مي کند. پيمان سعید و مهرداد تقريباً جنازه های شان را بعد از دوازده روز پایین مي کشند . داريوش و پنج نفر ديگر هم که لب هایشان را دوخته بودند و اعتصاب غذا کرده بودند براي کريسمس به اعتصاب شان پايان مي دهند. درست در تعطيلات کريسمس دو ايراني به ايران دیپرت مي شوند. روحيه اين پناهنده ها شديدا خراب است همين ديروز خبر دار شدم که جواد يکي ديگر از اين پناهنده ها در بيمارستان رواني بستري شده است.دوستان عزيز اين فقط گوشه اي از زندگي سياه هم و طنان فراموش شده ي ما در اين گوشه دنياست. لطفا به کمک آن ها بشتابید و با صرف چند ثانيه از وقت تان اين تومار رو امضا کنيد:
http://www.petitiononline.com/snabja13/petition.html
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا