6/13/2005
عجب غوغايي بود!!
پس ازمدت ها بازهم فرصتي دست دادتا بتوانيم زيرآسمان خداقدري گلو پاره كنيم وفرياد بكشيم!!فريادعليه ديكتاتوري!!فريادبراي آزادي زرافشان،گنجي وهمه ي زندانيان سياسي!!فريادعليه انتخابات تخمي ملي مذهبي!! (يكي از شعارهاي جالب هم اين بود:آزادي اندشه بدون زن نميشه!!ملت مي گفتند زودتربريم ازدواج كنيم!!)ديروزبعدازظهرروبروي دانشگاه غوغايي بود.بعدازظهربايكي ازناشران گرامي درهمان حول وحوش قرارداشتم.بيست دقيقه زودترازساعت 5 كه آغازتجمع بودخودرورا توي يكي از كوچه هاي فرعي جاي دنجي بازهم زيرآسمان خدارها كردم وخوش خوشك رفتم طرف سردردانشگاه!!برادران نيروي انتظامي خداخيرشان بدهد ازسرهنگ هاي شكم گنده و گروهبان هاي آفتاب سوخته گرفته تا سربازان لاغرواستخواني زودترازما خودشان را رسانده بودندونمي گذاشتندكسي خودش را به ساحت مقدس روبروي سردردانشگاه برساند!!ولي اين بانوان ميهن آريايي اسلامي راستي راستي خيلي زبل هستند!!بيچاره سرهنگ هاي عرق ريز نيروي انتظامي تا به خودشان بيايندحدود بيست نفراززنان باپلاكارد وبندوبساط جلوي سردررا گرفتند.بعدازاين هم يكي يكي به جمع شان اضافه مي شد!!اين اضافه شدن ها خيلي خنده داربود!! بازي فوتبال آمريكايي را كه ديده ايد لابد؟همان كه توپي شكل خربزه دارد.زن ها مثل بازيكنان همان بازي بدوبدو خودشان را ازكناربرادران مخلص نيروي انتظامي پرت مي كردند درون جمعيت بست نشين!!!ما مردان بي نوا هم زيرآفتاب ايستاده بوديم نمي گذاشتند به جمع زنان بپيونديم!!ازآن سوي خيابان تماشا مي كرديم!!پس از چندلحظه هم برادران مخلص نيروي انتظامي دوتا اتوبوس گنده آوردند گذاشتند جلوي زنان بست نشين تا چشم نامحرم بهشان نيفتد!!
دراين ميان نمي دانم سروكله ي شون پن ازكجا پيداشد!!آمده بود ميان ما!!بروبچه هم براي اش توضيح مي دادند كه چه خبراست واو هم هرازگاهي مي گفت : ياه ياه!!
بازارعكس يادگار گرفتم با دوربين تلفن همراه هم كه داغ داغ بود!!
يكي گفت مباداجيب اش را بزنند آبروي ميهن آريايي اسلامي بربادبرود!!
يكي ديگرازگوشه ديگري جواب اش را داد:اگرتوي نمازجمعه جيبش را نزدند اين جا هم نمي زنند!!!
برخي از جماعت هم شون پن را نمي شناختند وبرخي از سينمابروها دوزاري ناآگاهان را جا مي انداختند!!خنده دارترين توضيح اين بودكه مي گفتند شون پن شوهرسابق مدونا است!!ديگرداشت اوضاع سينمايي مي شدوبحث مي كشيد به ميزان بيمه ي كون جنيفرلوپزوقامت رعناي زتاجونز كه راه پيمايي شروع شد!! نشست زنان تمام شده بود آمده بودند ميان ما وشعارها شروع شد!!ملت به پوسترهاي تبليغاتي نامزدهاي انتخاباتي هم كلي صفادادند.اصلاديروزسوژه براي اهل سينما خيلي زيادبود.جرخوردن پوستربرادرمحسن رضايي ازبالاآغازشدوازوسط دماغ وچانه اش گذشت وتمثال مباركش دونيمه شد!!سينمايي چي مي گويند جلوه هاي ويژه؟جان مي داد براي جلوه هاي ويژه !!!
خلاصه چندبارازروبروي دانشگاه تاروبروي سينما سپيده رفتيم وبرگشتيم .برادران نيروي انتظامي هم چندين بارباباتون حمله كردند.ازيگان ويژه خبري نبودچنتاسربازريشو وبدعنق را جلو انداخته بودند.يكي شان كه اندكي خندان بودوباتونش را كناركمرش گرفته بود وخندان خندان مي گفت: برويد!!برويد!!ميان جمعيت گيركرده بود همه برايش دست مي زدند!!بيچاره نمي دانست چه كاركند با اين مردم واگرسرگروهبان اش كشان كشان نبرده بودش معلوم نبود تاكي ميان جمعيت بايد مي ماند وبروبر به جمعيت نگاه مي كرد!!!
راستي غيرازشون پن شخصيت شخيص ديگري هم ديروزآمده بود روبروي دانشگاه!!حدرخان!!پدروبلاگ نويسي ايران!!گوشه اي ايستاده بودوراه به راه با تلفن همراه ورمي رفت!!انگارنمي دانست تلفن همراه دراين جورمواقع گوزمال مي شود!!!حيف شد كه نتوانستم از هيچ كدام امضاء بگيرم!!نه ازحدرنه ازشون پن!!نمي دانم حدراز شون پن امضا توانست بگيرديانه!!
بازارخبرنگارها هم داغ داغ بود!!ازايسنا وپيسنا فراوان آمده بودند!!مسيح علي نژاد خبرنگاررانده شده از مجلس زورچپان هفتم هم آمده بود!!
خلاصه وقتي كه به سراغ ناشرگرامي رفتم دكان شان را بسته بودند!!
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا