9/24/2005
جوك بازار
حيران مانده ام از اين جشن تولد وسالگردمرگ گرفتن ها ي حضرات براي پيشوايان ريزودرشت شان .هميشه هم چوب اين ندانم كاري را مي خورم. نمي دانم چرا روزتولد راهمان روزيا شب جشن نمي گيرند.مگرما آدم هاي عادي براي تولدهاي خودمان همين كاررانمي كنيم؟ كي مي رودغروب وشب قبل اش را جشن بگيرد؟ چشم تان روزبدنبيندغروب دوشنبه ازسرسبلان تا چهارراه نظام آباد راباخودروي مربوطه يك ساعت ونيمه طي كردم.مسيرده دقيقه تا يك ربعي را.حضرات سه شنبه رابراي نيمه ي شعبان تعطيل مي كنند ودوشنبه غروب را جشن مي گيرند.راه به راه هم به زورمي خواهند شربت وشيريني تقديم ات كنند.سرآخرشيشه هاي خودرو را ناچارشدم بزنم بالا.شب برادرزن جان را كه ديدم خشم ازسرتاپاي اش مي باريد.حق داشت .مسيريك ساعته را سه ساعته آمده بود. كفري كفري بود.فريادزنان مي گفت : پفيوزها امام زمان هم اگه بخواد بيادتوي اين راه بندان گيرمي كنه.
فقط دنيا به كام كودكان وازجمله اين مرتيكه بامدادك بود.جلوي خانه ي مادرزن جان جوان هاي محل بلندگووضبط راه انداخته بودندواين مرتيكه هم رفته بودوسط حالا نرقص كي برقص.رقص ايرانكي هم نه ، خارجكي.نمي دانم ازكي يادگرفته.ملت ازخنده روده برشده بودند.
راستي توي راه بندان امام زماني يكي از عاشقان آن حضرت كارتي هم به درون خودروانداخت به رنگ صورتي وآب اناري. آراسته به "عجل علي ظهورك يا صاحب الزمان" به خط عربي پرپيچ وتاب.بالاي كارت هم نوشته بودند"طرح ختم ده ميليون صلوات".درادامه هم نوشته بودند" جهت سلامتي وتعجيل درظهورامام عصرعليه السلام"( البته اين جهت غيرازآن چهارجهت شمال،جنوب ، خاورو باختر است.سربازي كه بوديم مي گفتيم جهت رفع سلامتي خودتان صلوات)
ميان كارت هم نوشته بود" دهه ي مهدويه مبارك باد 9 تا 18 شعبان" .درپايين هم آمده بود" 100 صلوات هديه به پيشگاه حضرت صاحب الزمان عليه السلام"
صلوات گفتم يادجوك هايي افتادم:
1) آخوندي رفته بود بالاي منبروبه جماعت پاي منبرمي گفت: وقتي آب مي خوريد سه صلوات بفرستيد چون آب سه تا جن دارد: يك هيدروجن و دوتا اكسيجن.
2) يكي ازاهالي اصفهان كه به شدت محتاج گوشه چشمي از اوساكريم بود نذركرد اگر اوسا كريم حاجت اش را روا كند(ياد معين اصفهاني افتادم) 1000 تا صلوات بفرستد.اوساكريم هم نامردي نكردوحاجت اش را روا كرد. اصفهاني هم كه خرش از پل گذشته بودازاين كه به جاي هفت هشت تا صلوات 1000 صلوات نذركرده است كلي حال اش گرفته شد.اما ازآن جا كه اصفهاني جماعت خيلي زرنگ هستنداين يكي هم رفت به مسابقه ي فوتبال سپاهان وذوب آهن وهمان اول مسابقه فريادزد : محمدي هاش صلوات.
( اين جوري ازاوسا كريم طلب كارهم شد. راستي ما مخلص اصفهاني هاي شيرين زبان هم هستيم)

يك جوك خارجكي هم شنيدم كه برخلاف اكثرشان بامزه است:
بنده خدايي مي ميرد مي رود آن دنيا. مي رسد به دروازه ي آخرت. مي بيند روي ديوارآخرت پراست از ساعت هاي ديواري. ازنگهبان دروازه ي آخرت مي پرسد:داستان اين ساعت ها چيست؟
نگهبان هم براي اش توضيح مي دهدكه به تعداد آدم ها روي ديوارآخرت ساعت گذاشته اند.وقتي آدم ها دروغ مي گويندعقربه ي ساعت شان حركت مي كند. آن بنده ي خداازصاحب ساعتي مي پرسد كه عقربه اش بي حركت ايستاده بود.نگهبان هم مي گويد صاحب آن ساعت مادرترزااست كه دروغي به زبان نرانده است.ساعت ديگري راهم نشان اش مي دهد كه عقربه اش اندكي تكان خورده بودومي گويد ازآن آبراهام لينكلن است كه چندتايي دروغ گفته بود.
بنده ي خداي انگشت به دهان مي پرسد:ساعت جرج بوش كدام است؟
نگهبان مي گويد: اوسا كريم برده اتاق خودش به جاي پنكه سقفي ازش استفاده مي كنه.
اگراين جوري باشدازساعت حضرات ميهن آريايي به جاي ملخ بالگرد (هلي كوپتر سابق) بايد استفاده كرده باشند.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا