9/28/2005
مداراسنجي

جناب ختمي مرتبت " يورگن هابرماس" دربحث " مذهب درحوزه ي عمومي" مي گويد مدارا سنگ بناي فرهنگ دمكراتيك درروزگارنو است واين مدارا همانند خيابان دوطرفه است.يعني ازيك سومومنان بايد همواره باورهاي نامومنان راتحمل كنند حتي اگر به مزاج مبارك شان خوش نيايد و ازسوي ديگر بي ايمانان نيزبايدبه باورهاي شهروندان مذهبي احترام بگذارندحتي اگرافسانه هايي بي پايه بيش نباشند. اما دست كم اين كاردرميهن آريايي بسي دشوار است.تازه ترين نمونه اش را مي توان دربازتاب سخنان بانوي داستان نويسي ايران باروزنامه ي وزين شرق سراغ گرفت.سيمين دانشور را مي گويم.حتي عيال نيزكه جزو سكولاريست هاي بي ايمان به شمارنمي آيد از برخي سخنان خانم داستان نويسي ايران چنان خنده اي سرداد كه هرچه مدارا وتسامح را برباد داد. اگرمي خواهيد ميزان مداراي خودرابسنجيد فرازهاي زيرازسخنان سيمين دانشور رابخوانيد:
" ... زيبايى مذهب شيعه امام زمان (عج) و موعود آن است. حضرت مهدى (عج) و معناى ظهور او فوق العاده است. اميدوارم ايشان ظهور كنند و دنياى ما را نجات دهند. ظهور ايشان لازم است تا بوش ديوانه را سر جاى خودش بنشاند. من خيلى در انتظار امام زمان و ظهور ايشان هستم و تنها راه حل را در اين دنياى وانفسا ظهور ايشان مى دانم...."
"...سال ۴۸ جلال مرده و من ۳۶ سال است كه بيوه و تنهايم. خودم تنهايى را لمس كرده ام كه خيلى سخت است. البته كسى كه با خدا است تنها نيست. من عاشق خدا هستم. من مديتيشن مى كنم و مدام به خدا مى انديشم. خدا گسترده بر كل كائنات است. اما در هر حال من عملاً تنهايى را لمس كرده ام. جلال كه مرد خيلى خواستگار داشتم اما هنوز حلقه جلال در دستم است....."
"....ما مديون امام على(ع) و بعد امام حسين(ع) هستيم. امام حسين(ع) به ما آموخت كه با آب نمى شود كار بزرگ كرد و بايد خون داد. او مى دانست كه كشته مى شود و مى توانست به ايران بيايد كه زادگاه همسرش بود. اما او ايستاد و با خون خود كارى كارستان را انجام داد. اين را هم بگويم كه ما وابسته به بانوى بانوان جهان حضرت فاطمه (سلام الله عليها) هستيم. دخت پيامبر(ص) همسر حضرت على(ع) و مادر امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و اين كم لياقتى است؟ و حضرت زينب (سلام الله عليها) خطيب فوق العاده اى بود. ما اين مذهب شيعه را مديون اين شخصيت برجسته و تفكر موعود هستيم......"

حيف كه مصاحبه گر گرامي سخنان دانشوردرباره ي امام(ره) را نمي آورد وفقط دريك خط مي گويند كه ايشان ازديدارهاي شان باامام راحل هم حرف زده اند.اگرآن حرف ها هم چاپ شده بود چه بسا اين مداراسنجي از مداراسنجي عقيدتي به مداراسنجي سياسي هم مي كشيد.خيلي حيف شد.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا