10/09/2005
دست ازسراوساكريم بيچاره برداريم
دوباره زمين لرزه اي آمد جان بسياري را گرفت. بيچاره مردم شبه قاره ي هند كم مرگ وميرداشتنداين زمين لرزه هم به آن افزوده شد.قوز بالاقوز. هرگاه كه اوسا كريم از اين كارها مي كندبندگان پرهيزگاردرگاه بي كران اش حسابي دست وپاي شان را گم مي كنند.نمي دانند چه بگويند. براي اين جورگند كاري ها چندين گونه پاسخ تراشيده اند يكي از يكي ياوه تر.باستاني ترين پاسخ را ازمادربزرگ هاي مان شنيده ايم وهنوز هم برسرزبان ها است. مي گويندكاراوسا كريم بي حكمت نيست . ويران گري هاي زمين لرزه وسيل به چشم ما انسان هاي فاجعه بار مي نمايدچون عقل محدودي داريم. اي مگس عرصه ي سيمرغ نه جولانگه تو ست. چه بسا پس پشت همين زمين لرزه ي هندوپاكستان هم مهرورزي اوسا كريم پنهان باشد وپس از چندي برسر پيروجوان آوار شود. ازهمان بچگي هم پي برده بودم كه پاسخ از اين تخمي تر نمي شود. جالب اين است همين آدم هايي كه دراين استدلال خرد انسان را كوچك مي شمارند به هنگام اثبات وجود اوسا كريم دست به دامان همان خرد مي شوند. لابد دركلاس هاي ريز ودرشت بينش ديني شنيده ايد كه مي گويند بي اوساكريم بودن جهاني چنين پيچيده با خرد انسان همخواني ندارد. خردي كه باديدن دوچرخه اي درپي سازنده اش مي گردد نمي پذيردجهاني چنين فراخ اوسا كريم نداشته باشد. اين همان عقل محدود است ولي اين جا مي توان آن را به كار گرفت.
استدلال تخمي تر هم اين است كه اوسا كريم مي خواهد بندگان اش وازجمله نوزادي را كه پدرومادرش زيرآوارجان باخته اند بيازمايد.اوسا كريم مي خواهد ببيند كه غصه خور ما چه قدر ملس است. حالا تو هرچه بگو آزمايش كردن مردم چنين بي رحمانه فقط از اوسا كريمي ديگرآزار برمي آيد. آن همه درياي رحمت وزبانم لال اين همه ساديسم. جوردرنمي آيد.
البته بسياري از مومنين نيز خودرا به روزرساني مي كنند وبسياري شان باورمندهستند كه اوسا كريم به انسان اختياروآزادي داده است وهرآن چه به سرش مي آيد بازتابي از كنش هاي خودش است. مي گويند انسان لايه ي اوزون را سوراخ مي كند، گازهاي گل خانه اي به هوا مي فرستد و پدرمحيط زيست را درمي آورد طبيعت هم با سيل وزمين لرزه وبلاياي ديگر داد خودرا مي ستاند.اوسا كريم بي نوا را گناهي نيست. يكي نيست بگويد كينه توزي هاي طبيعت كه مختص جامعه ي كنوني نيست.جوامع پيشا صنعتي نيزآكنده از زمين لرزه وسيل بود.انسان غارنشين بيچاره كه اوزون سوراخ كن نبود. اما بيشترازانسان كنوني طعمه ي سيل وزمين لرزه مي شد
تاهنگامي كه خوداوسا كريم سخن نگفته باشد نمي شود دريافت اين همه فاجعه وويراني براي چيست.
0 Comments:

Post a Comment

بازگشت به بالا